گنجور

 
ناصر بخارایی

ماه من چون سرو بالا می‌کشد

آه من سر بر ثریا می‌کشد

همچو خاک افتاده‌ام بر خاک پست

سرو من از بس که بالا می‌کشد

یار تنها، عاشقانش عالمی

جان شیرین بار تن‌ها می‌کشد

شمع روی او به خط عنبرین

صورت پروانه بر پا می‌کشد

جزع من هر دم به یاد لعل او

جرعهٔ یاقوت حمرا می‌کشد

زاهدان را از درون صومعه

بر در میخانه رسوا می‌کشد

چُست می‌بندد میان را همچو نی

زلف او چون چنگ در پا می‌کشد

حبّذا رندی که در دفع خمار

همچو ناصر جام صهبا می‌کشد

 
 
 
عطار

کامرانی سر بناکامی کشد

مرد ره خط در نکونامی کشد

شاه نعمت‌الله ولی

خاطر ما سوی دریا می‌کشد

گوییا ما را به مأوا می‌کشد

موج دریاییم و دریا عین ما

می‌برد ما را به هرجا می‌کشد

جذبهٔ او می‌کشد ما را به خود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
امیر شاهی

یار خط بر روی زیبا می‌کشد

سبزه بر گلبرگ رعنا می‌کشد

ماه را دامی ز عنبر می‌نهد

لاله را داغی ز سودا می‌کشد

سنبل از سودای مشکین کاکلش

[...]

شاهدی

یار بر من دود دل‌ها می‌کشد

لشکری از فتنه بر ما می‌کشد

کرده است از زلف بس قلاب‌ها

تا دل خلقی به هرجا می‌کشد

نوش دارویی ز لعلش خواست دل

[...]

بیدل دهلوی

از غبارم هرچه بالا می‌کشد

سرمه درچشم ثریا می‌کشد

بسکه مد وحشت شوقم رساست

فکر امروزم به فردا می‌کشد

تا خرد باقی‌ست صحرای جنون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه