همه بر قد بلند تو بود همت ما
گر دهد دست زهی همت با رفعت ما
شب هجران بگذشت و سحر وصل رسید
پنج نوبت بزن ای بخت که شد نوبت ما
میکنم خدمت تو آنچه مرا دست دهد
چه کنم لایق قدرت نبود قدرت ما
شاهدان روی خود از سرخ و سپید آرایند
ما شهیدیم و ز خاکست و ز خون زینت ما
گوهر پاک نصیبم شده، گرد آلوده
بیبصیرت نبود باخبر از قیمت ما
آفتابم، نکشم منت کس یک ذره
پشت افلاک دوتا میشود از همت ما
به زیارتگه ناصر اگر آیی روزی
علم عشق ببینی به سر تربت ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست آن مه که درآمد ز در خلوت ما
که شد از عکس رخش نور همه ظلمت ما
آفتابی ست درخشنده که از طلعت او
رفت بر چرخ برین کوکبه دولت ما
می سرشتیم گل محنت از آب مژه شکر
[...]
می تپد در جگر خاک همان طینت ما
شمع را شعله جواله کند تربت ما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.