همه بر قد بلند تو بود همت ما
گر دهد دست زهی همت با رفعت ما
شب هجران بگذشت و سحر وصل رسید
پنج نوبت بزن ای بخت که شد نوبت ما
میکنم خدمت تو آنچه مرا دست دهد
چه کنم لایق قدرت نبود قدرت ما
شاهدان روی خود از سرخ و سپید آرایند
ما شهیدیم و ز خاکست و ز خون زینت ما
گوهر پاک نصیبم شده، گرد آلوده
بیبصیرت نبود باخبر از قیمت ما
آفتابم، نکشم منت کس یک ذره
پشت افلاک دوتا میشود از همت ما
به زیارتگه ناصر اگر آیی روزی
علم عشق ببینی به سر تربت ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تلاش برای رسیدن به معشوق صحبت میکند. شاعر بر بلندای ذات و همت خود تأکید میکند و از پایان دوری و رسیدن به وصال سخن میگوید. او بیان میکند که هر چه در توان دارد برای خدمت به معشوق خواهد کرد، حتی اگر لایق این مقام نباشد. همچنین، به ویژگیهای زیبایی معشوق اشاره میکند و از ظلمت و سختیهایی که پیش از این متحمل شده، یاد میکند. شاعر با بیان اینکه عشقش خالص و بیادعاست، خود را به مانند گوهری میداند که در گرد و غبار زندگی آلوده شده است. در پایان، به زیارت معشوق و دیدن علم عشق در سرزمینش اشاره دارد. بهطور کلی، شعر نمادی از عشق عمیق، امید و تلاش است.
هوش مصنوعی: تمام تلاش و کوشش ما در جهت بلندای قامت تو بود، اگر کمکی بیفتد، خوشا به حال ما که با عزت و بلندی همراه هستیم.
هوش مصنوعی: شب غم و جدایی سپری شد و صبح وصال فرارسید. پنج بار خوشبختی را صدا کن، زیرا نوبت ما نیز رسید.
هوش مصنوعی: من میکوشم هر آنچه در توانم است را برای تو انجام دهم، اما چه کنم که لیاقت کارهای بزرگتر از توان من نیست.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهتان را با رنگهای سرخ و سفید زینت میبخشید. ما که جانباختهایم، با خاکستر و خون خود زیباییمان را نشان میدهیم.
هوش مصنوعی: من به گوهر ارزشمندی دست یافتهام و افرادی که بینش ندارند، نمیتوانند ارزش من را درک کنند و به همین دلیل به گرد و غبار آلوده شدهاند.
هوش مصنوعی: من همچون آفتاب هستم و هیچ نیازی به کمک دیگران ندارم. با تلاش و ارادهام میتوانم فاصلهها را از بین ببرم و کارهای بزرگ انجام دهم.
هوش مصنوعی: اگر روزی به زیارت ناصر بروی، در آنجا نشانههای عشق را بر سر مزار ما میبینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست آن مه که درآمد ز در خلوت ما
که شد از عکس رخش نور همه ظلمت ما
آفتابی ست درخشنده که از طلعت او
رفت بر چرخ برین کوکبه دولت ما
می سرشتیم گل محنت از آب مژه شکر
[...]
می تپد در جگر خاک همان طینت ما
شمع را شعله جواله کند تربت ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.