گنجور

 
 
 
ناصر بخارایی

همه بر قد بلند تو بود همت ما

گر دهد دست زهی همت با رفعت ما

شب هجران بگذشت و سحر وصل رسید

پنج نوبت بزن ای بخت که شد نوبت ما

می‌کنم خدمت تو آنچه مرا دست دهد

[...]

جامی

کیست آن مه که درآمد ز در خلوت ما

که شد از عکس رخش نور همه ظلمت ما

آفتابی ست درخشنده که از طلعت او

رفت بر چرخ برین کوکبه دولت ما

می سرشتیم گل محنت از آب مژه شکر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه