اگر دلبر ز ما دل برنگیرد
دل من غیر او دلبر نگیرد
اگر زر در میان نبود کمر را
میان دوست را دربر نگیرد
صبا دم میدهد گل را ولیکن
نخواهد خورد دم تا زر نگیرد
خیال دوست در چشمم نیاید
که او را دیده در گوهر نگیرد
برو زاهد که تو بادی و من شمع
دم سرد تو با من درنگیرد
به تنهائی توان ملکی گرفتن
که سلطان با همه لشکر نگیرد
دل ناصر شود چون غنچه پر خون
به دور گل اگر ساغر نگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و دلباختگی شاعر اشاره دارد. شاعر میگوید که اگر معشوق از او روی برگرداند، دل او هیچگاه از او دلخواهی نخواهد کرد. او همچنین به اهمیت عشق و علاقه در زندگی اشاره میکند و میگوید که بدون وجود عشق، هیچ چیز دیگر نمیتواند دل او را شاد کند. در ادامه، شاعر به تمثیلهایی از طبیعت و رابطهاش با معشوق میپردازد، مانند زردی گل و تأثیر گلبرگها که همگی نشان از وابستگی عاطفی عمیق او دارند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که تنها و بدون عشق، حتی با قدرت و نفوذ هم نمیتواند خوشبخت باشد.
هوش مصنوعی: اگر معشوق از ما روی گرداند، دل من هیچکس دیگری را جز او دوست نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر پول و ثروت وجود نداشت، دوستی و محبت نیز نمیتوانستند به صورت واقعی برقرار شوند.
هوش مصنوعی: نسیم (صبا) به گلها حیات میدهد و آنها را به شادابی و زندگی وا میدارد، اما گلها تا زمانی که طلا و ارزشی دریافت نکنند، نمیتوانند از این زندگی بهرهمند شوند. به عبارت دیگر، زندگی و زیبایی بدون ارزش و پاداش نمیتواند کافی باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تصویر محبوب در چشمانم نمیآید، چون او را دیدهام و نمیتوانم او را در زیبایی همچون گوهر تصور کنم.
هوش مصنوعی: برو ای زاهد، تو مانند باد هستی و من مانند شمعی هستم که در سردی تو نمیتواند دوام بیاورد.
هوش مصنوعی: با اینکه انسان میتواند به تنهایی کاری بزرگ انجام دهد، اما حتی سلطان با تمام قدرت و لشکر خود هم ممکن است نتواند آن را به دست آورد.
هوش مصنوعی: دل ناصر همچون غنچهای پرخون میشود، اگر دور گل قرار بگیرد و ساغر شراب را نگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف آن شد که با من در نگیرد
گُل آرد بید، لیکن بَر نگیرد
چه گویم با تو چون می درنگیرد
فغان زین دل که دل میبرنگیرد
سماع صوفیان می درنگیرد
که آتش هیزمی را تر نگیرد
یقین میدانک جسمانیست آفت
مکوپ این دست تا پا برنگیرد
بیابد خلوت عشرت مسیحا
[...]
به عالم فتنه ای تا در نگیرد
کسی کامی ز عالم بر نگیرد
ولی این ناز هر جا درنگیرد
بود کس کش به کاهی بر نگیرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.