هر زمان آتش تو در دل یاری گیرد
شیرگیر آهوی چشم تو شکاری گیرد
دل ما کرد قراری که نیاید به قرار
مگر آن روز که زلف تو قراری گیرد
هر شبم تا سحر از ناله نمیآید خواب
تا نباید که تو را نالهٔ زاری گیرد
رنگ زرد از دل خود غنچه به شبنم میشست
لاجرم هر ورقی نقش نگاری گیرد
گر ز عالم روم آشفته، کنم ناله چو آب
گر ز ما قامت سرو تو کناری گیرد
من چو صفرم که رقم هست و نیاید به شمار
یا چو مسطر که نه خط است و شماری گیرد
پردهٔ گل بدرد بلبل چون گل برود
روز و شب نعره زنان دامن خاری گیرد
خاک ناصر مبر ای باد صبا بر درِ یار
تا نباید که درِ دوست غباری گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.