صبا به خیر و سلامت سلام یار آورد
به سوی بنده پیامی ز شهریار آورد
به غیر باد که او شبرو و سحرخیز است
سلام یار که یارد به نزد یار آورد
فدای یاری بادم که نامهای برساند
بدان دیار و جوابی بدین دیار آورد
گر ای صبا گذری بر آن جناب، زنهار
بگو که هجر تو ما را به زینهار آورد
درخت گل بنشاندیم در هوای رخت
بر آب چشم و همه خار هجر بار آورد
غلام همت چشم خودم که از گوهر
هر آن مراد که میخواست در کنار آورد
مترس ناصر با لطف او ز روز شمار
که نقد قلب نخواهد در شمار آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا هوای سحرگه پیام آورد
نسیم بوی بهشتی از آن دیار آورد
دلم به مقدم او پر زلعل و در طبقی
به دست مردم چشمم پی نثار آورد
غلام فصل بهارم که هر ورق زگلش
[...]
شکست دستی کز خامه بس نگار آورد
نگارها ز سر کلک زرنگار آورد
شکست دستی کاندر پرند روم و طراز
هزار سحر مبین، هر دم آشکار آورد
شکست دستی کز شاهدان حجله طبع
[...]
شکست دستی کز خامه بینگار آورد
نگارها ز سرکلک زرنگار آورد
شکست دستی کاندر پرند روم و طراز
هزار سحر مبین هردم آشکار آورد
شکست دستی کز شاهدان حجلهٔ طبع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.