وصف تو در بیان نمیگنجد
بی نشان در نشان نمیگنجد
تا تو در جان من گرفتی جای
جان من در جهان نمیگنجد
تا ز مهر تو ماه روشن شد
ماه در آسمان نمیگنجد
تا به قد تو سرو ماند راست
سرو در بوستان نمیگنجد
کبر منعت همیکند ز سخن
یا سخن در دهان نمیگنجد
چه بزرگست اسم اعظم تو
که مرا در زبان نمیگنجد
ره به کوی تو چون برد ناصر
سگ بر آن آستان نمیگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با تو در سینه جان نمیگنجد
تو درونی از آن نمیگنجد
عشق در سر برفت و عقل برفت
کین دو در یک مکان نمیگنجد
حسنت اندر جهان نمیگنجد
نامت اندر دهان نمیگنجد
راز عشقت نهان نخواهد ماند
زانکه در عقل و جان نمیگنجد
با غم تو چنان یگانه شدم
[...]
با تو در سینه جان نمیگنجد
تو درونی از آن نمیگنجد
ناتوانم ز عشق و هیچ علاج
در دل ناتوان نمیگنجد
تنگ دارد دل مرا که در او
[...]
ذوق ما در جهان نمیگنجد
حال ما در بیان نمیگنجد
دلبرم دلنوازیی فرمود
در برم دل از آن نمیگنجد
در دل عاشقان خوشی گنجد
[...]
اسم و رسمی در آن نمی گنجد
هیچ نام و نشان نمی گنجد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.