وصف تو در بیان نمیگنجد
بی نشان در نشان نمیگنجد
تا تو در جان من گرفتی جای
جان من در جهان نمیگنجد
تا ز مهر تو ماه روشن شد
ماه در آسمان نمیگنجد
تا به قد تو سرو ماند راست
سرو در بوستان نمیگنجد
کبر منعت همیکند ز سخن
یا سخن در دهان نمیگنجد
چه بزرگست اسم اعظم تو
که مرا در زبان نمیگنجد
ره به کوی تو چون برد ناصر
سگ بر آن آستان نمیگنجد