با تو در سینه جان نمیگنجد
تو درونی از آن نمیگنجد
ناتوانم ز عشق و هیچ علاج
در دل ناتوان نمیگنجد
تنگ دارد دل مرا که در او
جز تو کس، ای جوان، نمیگنجد
آنچنانی نشسته اندر دل
که نفس هم در آن نمیگنجد
مینگنجی تو در میانهٔ جان
لیک جان در میان نمیگنجد
غم تو آشکار خواهم کرد
چه کنم، در نهان نمیگنجد
عشق در سر فتاد و عقل برفت
کاین دو در یک مکان نمیگنجد
تا که خسرو زبان گشاد از تو
سخنش در جهان نمیگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عمق عشق و احساسات خود به یک معشوق سخن میگوید و مینویسد که عشق او به حدی زیاد است که حتی در دل و جانش نمیگنجد. او کلمات و احساساتش را عاجز از بیان این عشق میداند و میگوید که دلش تنگ است و فقط معشوق در آن جا دارد. او بر این باور است که غم و عشق او به معشوق در دلش جا نمیشود و نمیتواند پنهان بماند. در نهایت، اشاره میکند که عشق و عقل از هم جدا شدهاند و این دو در یکجا نمیتوانند قرار گیرند.
هوش مصنوعی: وجود تو آنقدر بزرگ و فراگیر است که نمیتواند در دل من جا بگیرد. من از عشق و محبت تو پر شدهام و احساس میکنم که جانی فراتر از ظرفیت من داری.
هوش مصنوعی: از شدت عشق ضعیف و ناتوان شدهام و هیچ راه حلی برای این ضعف و درد در قلبم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل من به شدت تنگ و کوچک شده است و در آن جز تو، ای جوان، جا ندارد.
هوش مصنوعی: آنقدر عمیق و قوی در دل نشسته است که حتی نفس هم جایی برای ورود ندارد.
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی در دل جان جای بگیری، اما جان در دل تو جا دارد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو را به روشنی بیان میکنم، زیرا در دل و در خفا نمیتواند پنهان بماند.
هوش مصنوعی: عشق وقتی به دل انسان وارد میشود، عقل و هوش را از بین میبرد؛ چرا که این دو هرگز نمیتوانند در یک جا کنار هم باشند.
هوش مصنوعی: زمانی که خسرو زبان به سخن باز کند، کلامش در سراسر جهان جا نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با تو در سینه جان نمیگنجد
تو درونی از آن نمیگنجد
عشق در سر برفت و عقل برفت
کین دو در یک مکان نمیگنجد
حسنت اندر جهان نمیگنجد
نامت اندر دهان نمیگنجد
راز عشقت نهان نخواهد ماند
زانکه در عقل و جان نمیگنجد
با غم تو چنان یگانه شدم
[...]
وصف تو در بیان نمیگنجد
بی نشان در نشان نمیگنجد
تا تو در جان من گرفتی جای
جان من در جهان نمیگنجد
تا ز مهر تو ماه روشن شد
[...]
ذوق ما در جهان نمیگنجد
حال ما در بیان نمیگنجد
دلبرم دلنوازیی فرمود
در برم دل از آن نمیگنجد
در دل عاشقان خوشی گنجد
[...]
اسم و رسمی در آن نمی گنجد
هیچ نام و نشان نمی گنجد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.