کار عشق است اگر پیش تو انکاری نیست
عاشق حسن بتانیم و جز این کاری نیست
دوست نبود که به دل میل ندارد با دوست
یار نبود که به جان در طلب یار نیست
بسکه در عشق تو آزرد مرا طعن رقیب
زار مینالم و در خاطرم آزاری نیست
گر دلم هست ز سودای تو بیماری خوش
خوشتر از نرگس مخمور تو بیماری نیست
گر چو چشم تو من آشفتهام و مست و خراب
عذرم آن است که در دور تو هشیاری نیست
عقل در حلقهٔ گیسوی تو سودائی شد
که چنین گرم که بازار تو بازاری نیست
ناصر از گفتهٔ خود گوی به مطرب غزلی
که دلاویزتر از شعر تو گفتاری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان ما بی شرفِ صحبت جانان خوش نیست
حکم سلطان وصالست که هجران خوش نیست
بی لب و عارض او دیده ندارد نوری
بی وجود گل و مل طرف گلستان خوش نیست
ساقیا بادهٔ روشن، که جهان تاریک است
[...]
در تماشای رخت تاب و توان از ما نیست
در ره شوق به جان تو که جان از نیست
موج را صورت هستی نبود جز دریا
دل مسافر چو شد از سینه زبان از ما نیست
غیر یک بوسه نداریم تمنا زان لعل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.