خانه بر دوشم دو زانو متکا باشد مرا
بستر و بالین ز نقش بوریا باشد مرا
آسمان باشد سیه بر چشم چون سرمه دان
از زمین گردی که خیزد توتیا باشد مرا
صحبت آئینه منع از سیر گلشن می کند
جبهه واکرده باغ دلگشا باشد مرا
گرد خود هر روز می گردم برای دانه یی
بر سر این دستار سنگ آسیا باشد مرا
روزیی من نیست از گردون به غیر از استخوان
سایه بان گر بر سر از بال هما باشد مرا
گشته از بیمددگاری ضعیف و ناتوان
می شوم بر پا اگر مویی عصا باشد مرا
آهوی تصویر را در دام نتوانم کشید
دست کوتاه و کمند نارسا باشد مرا
از نسیم نوبهاران غنچه می گردد گلم
باد ایام خزان باد صبا باشد مرا
خوشه ها از دانه تسبیح خواهد سر کشید
سبحه گردانی اگر بهر خدا باشد مرا
هر کجا بینم دل خونین زیارت می کنم
سینه پر داغ دشت کربلا باشد مرا
از دهانم دمبدم چون نافه آید بوی مشک
روز و شب ورد زبان نام خدا باشد مرا
چون حباب آسایشی دارم ز اسباب جهان
خانه مالامال از باد و هوا باشد مرا
سرو همچون سایه در دنبال من افتاده است
با وجود آن که در بر یک قبا باشد مرا
دانه ای از کهکشان هرگز نصیب من نشد
روزگاری شد که جا در آسیا باشد مرا
خار دیوار گلستان پاسبان گلشن است
همچو مژگان در کنار دیده جا باشد مرا
خامه معجز بیان من عصای موسویست
روز میدان بر کف دست اژدها باشد مرا
در بخارا خامه ام از تشنگی خون می خورد
این زمین بی مروت کربلا باشد مرا
سیدا حرف طمع در خاطرم گر بگذرد
می شود بیگانه هر جا آشنا باشد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق و تفکرات شاعر را در مورد زندگی و جستجوی معنا بیان میکند. شاعر به خانهای ساده و بیآلایش اشاره دارد که بر دوش اوست و بستر او از نقشهای سادهای تشکیل شده است. او به دلتنگیها و سختیهای زندگی اشاره میکند و انگار در پی آرامشی در دل طوفان مشکلات است.
شاعر زندگی را به گونهای توصیف میکند که آسمان بر او تیره و زمین گرد و خاکی است. همچنین، او به اجتناب از دلسردی و افسردگی در میان سختیها اشاره میکند و با وجود تمام مشکلات میکوشد به جلو برود.
در نهایت، او به یادآوری خدا و بزرگی عشق به او پرداخته و به معارف دینی و روحی اشاره دارد. شاعر با احساس عمیق و درد درونش، خود را جستجو میکند و در پی پیدا کردن آرامش و معنا در زندگی است.
هوش مصنوعی: من خانهای بر دوش دارم که بر روی زانوهایم متکا قرار گرفته و بستر و بالینم از نقشهای بوریا ساخته شده است.
هوش مصنوعی: چنانچه آسمان بر چشمم چون سرمهای سیاه باشد، از زمین گردی که برمیخیزد مانند توتیا برای من خواهد بود.
هوش مصنوعی: صحبت از آئینه باعث نمیشود که من از دیدن گلستان بمانم، زیرا با قلبی باز و شاداب، باغ زیبایی در انتظار من است.
هوش مصنوعی: هر روز به دور خود میچرخم تا برای خود دانهای بیاورم، و این سنگ آسیاب را به عنوان بیفایده بودن کارم میدانم.
هوش مصنوعی: من از آسمان و سرنوشت خود چیزی ندارم جز سایهای که بر سرم میافتد، حتی اگر بر روی سرم بالهای پرندهی بزرگی مانند هما باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر نگرانی از ناتوانی و ضعف، احساس میکنم که اگر یک مو به عنوان عصا برایم باشد، میتوانم بایستم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آهو را که تنها یک تصویر است در دام بیاورم، زیرا دستم به آن نمیرسد و ابزارم نیز ناکافی است.
هوش مصنوعی: نسیم خوش بهار غنچهها را شکوفا میکند و گلم را به bloom در میآورد. ای باد، ایام پاییز بماند و باد صبا همراه من باشد.
هوش مصنوعی: دانهها به عنوان هنر خود، در زمانی که برای خداوند ذکر میگویند، به زودی خوشههای زیبا و پراکندهای خواهند آورد.
هوش مصنوعی: هر جایی که دل شکستهای ببینم، آنجا را زیارت میکنم؛ چرا که سینهام پر از درد و غم کربلاست.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که از دهانم بوی خوشی مانند بوی مشک به مشام میرسد، این بوی خوش به یاد خداوند است و همواره در زبانم جاری است.
هوش مصنوعی: من به مانند حبابی که ممکن است به راحتی بترکد، آسایش بیدغدغهای دارم. آنقدر امکانات و چیزهای دنیوی دور و برم وجود دارد که زندگیام پر از تغییرات و ناپایداری است.
هوش مصنوعی: سرو مانند سایهای در کنار من است، هرچند که در حال حاضر در آغوش یک لباس قبا باشد.
هوش مصنوعی: هیچ وقت از زیباییهای کهکشان چیزی نصیبم نشد و زمانهایی بوده که حتی در آسیا نیز جایی برای من نیست.
هوش مصنوعی: گیاهان خاردار در کنار گلها مانند نگهبانانی هستند که از آنها محافظت میکنند، همانطور که مژهها در کنار چشمها قرار دارند و برایمان ارزشمندند.
هوش مصنوعی: نوک قلم من، مانند عصای موسی، قدرت بیان فوقالعادهای دارد و در روزهای سخت و نبردها، میتواند بر روی دستان دشمنان بهعنوان پیروزی من عمل کند.
هوش مصنوعی: در بخارا، به خاطر تشنگی، قلم من خون میریزد. این سرزمین بیرحم، برای من همانند کربلاست.
هوش مصنوعی: اگر در ذهنم حتی یک کلمه طمعآمیز بیافتد، هر جا که یکی آشنا باشد، برایم بیگانه و دور خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به کی بند گرانجانی به پا باشد مرا
این زره تا چند در زیر قبا باشد مرا
در جهان پاکبازی فقر هم دام بلاست
مهره در ششدر ز نقش بوریا باشد مرا
فکر آب و دانه در کنج قفس بی حاصل است
[...]
از چه بر دنیا و اهلش اتکا باشد مرا؟
نیستم اعمی که حاجت بر عصا باشد مرا
مهربانی را طمع هرگز ندارم از رقیب
از گدا، کی انتظار کیمیا باشد مرا؟
با خسان همدم نمی گردم بمانند حباب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.