تا به کی بندِ گرانجانی به پا باشد مرا
این زره تا چند در زیر قبا باشد مرا
در جهانِ پاکبازی فقر هم دام بلاست
مهره در ششدر ز نقشِ بوریا باشد مرا
فکرِ آب و دانه در کنجِ قفس بی حاصل است
زیرِ چرخ، اندیشهٔ روزی چرا باشد مرا
تا ننوشانم، نگردد در مذاقم خوشگوار
در قدح چون خضر اگر آبِ بقا باشد مرا
برنمیآیم به رنگی هر زمان چون نوبهار
سروِ آزادم که دایم یک قبا باشد مرا
نیست مرکز تابعِ پرگار در سرگشتگی
گر رود از جایِ گردون دل به جا باشد مرا
سبزهٔ تیغِ ترا خونِ دو عالم شبنمی است
کیستم من کز تو چشمِ خونبها باشد مرا
خصمِ عاجز را مروّت نیست کردن پایمال
سبز سازم، خار اگر در زیر پا باشد مرا
موج نتواند گرفتن دامنِ سیلاب را
مانعِ رفتار چون زنجیرِ پا باشد مرا؟
میکنم بر بسترِ گل خواب از بیحاصلی
بر سرِ بالین اگر برقِ فنا باشد مرا
من که صائب از نسیمِ گل شوم بی دست و پا
طاقتِ نظارهٔ گلشن کجا باشد مرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر احساسات و افکار عمیق شاعر درباره زندگی و محدودیتهای آن است. شاعر از احساس بندگی و دردهایی که بر دوش دارد، سخن میگوید و به نقد فقر و محدودیتهای فکری میپردازد. او به دنبال آزادی و رهایی است و میگوید که با وجود سختیها و دردها، نمیخواهد به زندگی بیثمر تن بدهد. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید دارد که حتی در سختترین شرایط نیز، باید تلاش کرد تا به دنیای زیبا و امیدوارکننده رسید. در نهایت، او به زیبایی و دستیابی به حقیقت و معنا در زندگی فکر میکند.
هوش مصنوعی: تا کی باید بار سنگینی روی肩م باشد؟ این زره که بر تن دارم، تا چه زمانی زیر لباسم به دوش من سنگینی میکند؟
هوش مصنوعی: در دنیای بیعیب و ایراد، فقر هم میتواند مشکلساز باشد. من چون یک مهره در شطرنج، در مضیقه و محدودیت هستم و تحت تأثیر و طرحی بیرونی قرار دارم.
هوش مصنوعی: نگرانی دربارهی نیازهای اولیه مانند آب و غذا در محبسی بیفایده است. زیر فشار زمان و سرنوشت، چه دلیلی دارد که به فکر تامین روزی باشم؟
هوش مصنوعی: تا وقتی که نوشیدنی را به من ندهند، در ذائقهام خوشایند و لذت بخش نخواهد بود، حتی اگر مانند آب جاودانی خضر باشد.
هوش مصنوعی: من هرگز خود را به رنگی درنمیآورم، چون درخت سرو که همیشه در بهار آزاد و یکدست باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان به سوی حقیقتی ثابت باشد، حتی در دنیای شلوغ و پر هرج و مرج، نمیتواند سردرگم شود؛ زیرا مرکزیت این دل است که به او مسیر میدهد و راهش را مشخص میکند.
هوش مصنوعی: سبزهای که از تیغ تو نشأت میگیرد، نمادی از خون و رنج دو جهان است. من که هستم که برای تو، چشمی خونین داشته باشم؟
هوش مصنوعی: اگر با دشمنی که ناتوان است، مهربانی کنم، خود را به سختی میاندازم. حتی اگر خارهایی زیر پا باشد، باز هم، بیملاحظه، قدم برمیدارم.
هوش مصنوعی: آیا موج میتواند دامن سیلاب را بگیرد، مانند اینکه مانع حرکت من شود و همچون زنجیری بر پاهای من باشد؟
هوش مصنوعی: در بستر گل میخوابم و از بیهدف بودنم غمگینم، اما اگر تقدیر به سمت فنا و زوال باشد، در این حالت هم بیتفاوت هستم.
هوش مصنوعی: من که همچون صائب از لطافت نسیم گل سرشار میشوم، چگونه میتوانم تحمل تماشای باغ را داشته باشم بدون آنکه دست و پا داشته باشم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خانه بر دوشم دو زانو متکا باشد مرا
بستر و بالین ز نقش بوریا باشد مرا
آسمان باشد سیه بر چشم چون سرمه دان
از زمین گردی که خیزد توتیا باشد مرا
صحبت آئینه منع از سیر گلشن می کند
[...]
از چه بر دنیا و اهلش اتکا باشد مرا؟
نیستم اعمی که حاجت بر عصا باشد مرا
مهربانی را طمع هرگز ندارم از رقیب
از گدا، کی انتظار کیمیا باشد مرا؟
با خسان همدم نمی گردم بمانند حباب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.