رویت گل سرسبد لاله زارها
خطت متاع قافله نوبهارها
در بوستان ز حسرت پابوس سرو تو
خمیازه می کشند لب جویبارها
رفتار تو گرفته سر راه کبک را
تمکین تو شکسته سر کوهسارها
ای چشمه حیات تغافل ز حد گذشت
موج سراب اشک من است آبشارها
هرگز ز دیدنت نشود سیر چشم ما
بی انتهاست سلسله انتظارها
تنگ است جامه گل رعنا به دوش من
آسوده ام ز پیرهن اعتبارها
زین قوم مرده دل چه طمع می کند کسی
بینند پیش پا به چراغ مزارها
وقت است سیدا ز پی بیخودی رویم
ما را گداخت پیرویی اختیارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت گلها و طبیعت است و احساسات عمیق عاشقانهای را به تصویر میکشد. شاعر به توصیف گلها میپردازد و عشق و دلتنگی خود را نسبت به محبوبش بیان میکند. او به رویای دیدار محبوب اشاره دارد و بیان میکند که هرگز از دیدن او سیر نمیشود. در اینجا، احساس نیاز به آزادی و رهایی نیز به چشم میخورد، به طوری که شاعر در جستجوی بیخیالی و پیروی از محبوب خود است. همچنین، ناتوانی از رسیدن به خواستهها و آرزوها و نشان دادن حسرت و انتظار نیز در شعر حس میشود.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند زیباترین گل در باغ لالههاست و خط زیبایت مانند کالای ارزشمند کاروانهای بهار است.
هوش مصنوعی: در باغ، به خاطر آرزوهایشان برای دیدن تو، درختان و جویبارها به حالت خمیازه درآمدهاند.
هوش مصنوعی: رفتار تو باعث شده که کبکها در مسیر خود متوقف شوند و تسلیم شوند، در حالی که تو شکوه و استحکام کوهها را نیز زیر پا گذاشتهای.
هوش مصنوعی: ای سرچشمه زندگی، نادیده گرفتن تو از حد خود فراتر رفته و چنان شده که اشکهای من مانند آبشارهایی روان هستند.
هوش مصنوعی: هرگز خسته نمیشویم از دیدن تو، زیرا انتظار برای تو همچون زنجیری بیپایان است.
هوش مصنوعی: لباس گلدار زیبا بر تن من تنگ است، اما من از لباسهای پرزرق و برق و اعتبارها بینیاز و آسودهام.
هوش مصنوعی: کسی که از این مردم بیاحساس امیدی داشته باشد، چه توقعی میتواند داشته باشد وقتی که حتی بر سر مزار مردگان نیز توجهی نمیداند؟
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که از خود بیخود شویم و به سوی آن چیزی که ما را میسازد و شکل میدهد، برویم. ایمان و پیروی از راهی را برگزینیم که ما را به مقصد میرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نثره برد ز نثر بدیعت نثارها
شعری کند ز شعر لطیفت شعارها
گشته خجل زرای تو خورشید روزها
بشکسته تیر کلک ز شرم تو بارها
عاجز بود ز شرح کمالت زبانها
[...]
بسیار عمرها و بسی روزگارها
بگذشت و حکم ها بنگشت از قرارها
روز و شب است و سال و مه و جنبش و سکون
هر یک مسخرند به تکلیف کارها
وضعی نهاده اند ز مبدای کن فکان
[...]
باد سهند بین که : برین مرغزارها
چون میکند ز نرگس و لاله نگارها؟
در باغ رو، که دست بهار از سر درخت
بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها
ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست
[...]
وقت است جوش باده زند لاله زارها
میگون شود ز لاله لب جویبارها
طوفان لاله از سر دیوار بگذرد
گردد نهفته در گل بی خار، خارها
زرین تر از بساط سلیمان شود زمین
[...]
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخ اعتبارها
خورشید و مه دو قطره باران فیض تو
مدی ز جنبش قلمت روزگارها
باشد شفق ز بیم تو هر شام بر فلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.