می روم در باغ و سر در پای سنبل می کنم
عمر را چون شانه صرف زلف و کاکل می کنم
می نویسم از چمن با آن گل رو نامه یی
خامه تحریر از منقار بلبل می کنم
نیست حاجت زاد راه از خویش بیرون رفته را
گردبادم پا به دامان توکل می کنم
غنچه خسبم سیدا عمریست در باغ جهان
عندلیبی گر به سر وقتم رسد گل می کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر زمانت پیش چشم خود تخیل میکنم
یک به یک اسرار حسنت را تامل میکنم
چون بدین خوبی که هستی نقش میبندم تو را
میشوم حیران که بیتو چون تحمل میکنم
نام تو گفتن نیارم فاش مقصودم تویی
[...]
از تغافل یا تو را با خویش مایل میکنم
یا برون مهر تو را یک باره از دل میکنم
گر به جا خوی برآرد خون ز چشمم دور نیست
زر تیغ از بس که شرم از روی قاتل میکنم
هر زمان بر سینه از ناخن گشایم رخنهها
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.