ساقیا برخیز از طاق طرب مینا فتاد
ساغر می رفت از دست و نشاط از پا فتاد
باغ از بی شبنمی در عهد ما گردید خشک
گل سر خود را گرفت و لاله بر صحرا فتاد
بر امید دانه خود را بلبل ما کرد اسیر
مرغ ما در دام صیادان بی پروا فتاد
خیرگاهی حاتم طایی که برپا کرده بود
حیف در ایام این بیدولتان از پا فتاد
می کند آزاد مردان را تهیدستی غریب
سرو از بی حاصلی در بوستان تنها فتاد
از لباس سرخ و زرد عاریت گشتم خلاص
تا مرا چشم تماشا بر گل رعنا فتاد
نان خشک خویش را گفتم که تر سازم به آب
آن هم از دستم به کام ماهی دریا فتاد
گم نگردد رتبه شعر از شکست بی وقوف
عیب نبود سرمه گر از چشم نابینا فتاد
نیست آسان سیدا از قید خود بیرون شدن
ناله چندان کردم این زنجیر تا از پا فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شدت تحت تأثیر احساسات غم و اندوه است و در آن به وضعیت دشوار زندگی، فقدان شادی و زیباییهای طبیعی اشاره میشود. شاعر از ساقی میخواهد که برخیزد و از شراب بنوشد، زیرا حال باغها و گلها در اثر بیآبی و خشکی نابود شده است. بلبلها در دام صیادان گرفتار شدهاند و افراد آزاد نیز در تنگنا به سر میبرند. شاعر همچنین از افکار و احساسات درونی خود سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه در جستجوی شادی و زیبایی در زندگی، به سختی میتواند از قید و بندهای خود رها شود. در نهایت، او به بیتوجهی و بیحوصلگی زمانه و ناتوانی انسان در برطرف کردن این مشکلات اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، برخیز و دست به کار شو، چرا که جام می بر زمین افتاده و شادابی از دل و پا رفت.
هوش مصنوعی: در دوران ما، باغ به خاطر نبود شبنم خشک و بیبرکت شده است، گل سرخ پژمرده و لالهها در دشت افتادهاند.
هوش مصنوعی: بلبل برای رسیدن به دانهای که امیدوار است، خود را در دام انداخته است و مرغ آن نیز در چنگال صیادان بیملاحظه گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: حاتم طایی که مشهور به بخشندگی و نیکوکاریاش بود، فعالیتهای خیرخواهانهای انجام داده و محلی برای کمک به دیگران ایجاد کرده بود. اما متأسفانه این کارهای نیک او در روزگار کنونی تحت تأثیر بیتوجهی و ناهنجاریها از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: زندگی دشوار و سختیهای مالی، مردان آزاده را تنها و بیپناه میکند؛ مانند درخت سرو که در بوستان به دلیل بیثمر بودن و عدم موفقیت، در گوشهای افتاده است.
هوش مصنوعی: من از پوششهای رنگی و زینتی که به من تعلق نداشت، رها شدم تا بتوانم به زیبایی و لطافت گل توجه کنم.
هوش مصنوعی: به نان خشک خودم گفتم تا با آب، نرم و قابل خوردن شود، اما متأسفانه نان به دست ماهی دریا افتاد و از دستم خارج شد.
هوش مصنوعی: اگر شعر به خاطر نادانی کسی دچار مشکل شود، این بیلیاقتی عیب سروده نیست؛ زیرا اگر کسی نابینا باشد، سرمهای که از چشمان او بیفتد، دیگر نمیتواند نقشی در کیفیت رؤیت داشته باشد.
هوش مصنوعی: خیلی سخت است که انسان از اسارت خودش رهایی یابد. من چنان فریاد زدم و ناله کردم که این زنجیر از پایم جدا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ز می هرجا تنکظرفی که برد از پا فتاد
آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد
گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید
نوبت هاموننوردی تا با شک ما فتاد
گریه نبود دیدهام گر دجلهافشانی کند
[...]
از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد
پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد
عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت
این گره در کار دریا از حباب ما فتاد
صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق
[...]
تا بگلشن را او با آن قد رعنا فتاد
چون الف هر سرو از دنبال آن بالا فتاد
خم تهی شد از می و دور قدح از پا فتاد
بزم آخر گشت و طاقی از سر مینا فتاد
بی ادب خود را به اندک فرصتی سازد هلاک
بیستون از جا برفت و کوهکن از پا فتاد
مرغ دل را در کمند آورد و گرد دل نگشت
[...]
وز پس چندی نهال زندگیش از پا فتاد
شاه اسمعیل، پورش تند و بیپروا فتاد
از پس او شه محمد کور و نابینا فتاد
و ندر این دوران به کشور شوررش و غوغا فتاد
هم در آنگه صیت جیش مصطفی پاشا فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.