گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

ساقیا برخیز از طاق طرب مینا فتاد

ساغر می رفت از دست و نشاط از پا فتاد

باغ از بی شبنمی در عهد ما گردید خشک

گل سر خود را گرفت و لاله بر صحرا فتاد

بر امید دانه خود را بلبل ما کرد اسیر

مرغ ما در دام صیادان بی پروا فتاد

خیرگاهی حاتم طایی که برپا کرده بود

حیف در ایام این بیدولتان از پا فتاد

می کند آزاد مردان را تهیدستی غریب

سرو از بی حاصلی در بوستان تنها فتاد

از لباس سرخ و زرد عاریت گشتم خلاص

تا مرا چشم تماشا بر گل رعنا فتاد

نان خشک خویش را گفتم که تر سازم به آب

آن هم از دستم به کام ماهی دریا فتاد

گم نگردد رتبه شعر از شکست بی وقوف

عیب نبود سرمه گر از چشم نابینا فتاد

نیست آسان سیدا از قید خود بیرون شدن

ناله چندان کردم این زنجیر تا از پا فتاد

 
 
 
کلیم

نه ز می هرجا تنک‌ظرفی که برد از پا فتاد

آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد

گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید

نوبت هامون‌نوردی تا با شک ما فتاد

گریه نبود دیده‌ام گر دجله‌افشانی کند

[...]

صائب تبریزی

از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد

پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد

عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت

این گره در کار دریا از حباب ما فتاد

صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق

[...]

واعظ قزوینی

تا بگلشن را او با آن قد رعنا فتاد

چون الف هر سرو از دنبال آن بالا فتاد

سیدای نسفی

خم تهی شد از می و دور قدح از پا فتاد

بزم آخر گشت و طاقی از سر مینا فتاد

بی ادب خود را به اندک فرصتی سازد هلاک

بیستون از جا برفت و کوهکن از پا فتاد

مرغ دل را در کمند آورد و گرد دل نگشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
ملک‌الشعرا بهار

وز پس چندی نهال زندگیش از پا فتاد

شاه اسمعیل‌، پورش تند و بی‌پروا فتاد

از پس او شه محمد کور و نابینا فتاد

و ندر این دوران به کشور شوررش و غوغا فتاد

هم در آنگه صیت جیش مصطفی پاشا فتاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه