گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

در خانه یی که وصف رخ یار بگذرد

خورشید خم خم از پس دیوار بگذرد

بیچاره گلفروش در ایام حسن او

صد ره ز پیش چشم خریدار بگذرد

در راه عشق سبزه کند کار نیشتر

کو پابرهنه یی که از این خار بگذرد

مژگان رود بریده به دنباله نگاه

از پیش چشم هر که به یکبار بگذرد

در زیر خاک سرو چو قارون شد روان

از پیش چشم هر که به یکبار بگذرد

در زیر خاک چو سرو چو قارون شود روان

گر در چمن به آن قدر و رفتار بگذرد

دروازه عدم که چو سوراخ سوزن است

مانند رشته کیست که هموار بگذرد

پیچم بسان طره سنبل به خویشتن

گر بر سرم تصور دستار بگذرد

در خرمنی که حسن تو آتش فگنده است

زآنجا سپاه برق به زینهار بگذرد

با خار اگر ز روی حقارت نظر کنی

بر پا خلیده از سر دستار بگذرد

روشن ز روی خویش بکن خانه مرا

زود از من و تو روز و شب تار بگذرد

در باغ دهر هر که رسیدست سیدا

آخر چو گل به سینه افگار بگذرد

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

سعدی

هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد

صد کاروان عالم اسرار بگذرد

مست شراب و خواب و جوانی و شاهدی

هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد

هر گه که بگذرد بکشد دوستان خویش

[...]

سعیدا

در خاطری که آن بت عیار بگذرد

تا خود چها زسینهٔ افگار بگذرد

دیگر سرشک من پی او گم نمی کند

یک بار گر به چشم گهربار بگذرد

اشک مرا به کشت رسان و روا مدار

[...]

صغیر اصفهانی

بر دل چو یاد لعل لب یار بگذرد

گویی مسیح بر سر بیمار بگذرد

صد داغ لاله را بنهد روی داغ اگر

روزی بباغ آن گل بی خار بگذرد

یکبار هر که بنگرد آن روی دلربا

[...]