جبهه می خواهم که وقف سجده آن پا شود
تا دری بر رویم از پیشانی او وا شود
زود برخیزم به تعظیمش ز جا چون گردباد
از کنار دشت اگر سرگشته یی پیدا شود
حسن روزافزون او خواهد صف دلها شکست
باده گر این است خونها بر سر مینا شود
نقش پا زنجیر می گردد به پای آهوان
نرگس صیدافگنت روزی که در صحرا شود
وصل نزدیکان خود را عشق اندازد به دور
ساحل از همسایگی سیلی خورد دریا شود
دیده خود سرخ می سازند ارباب طمع
از میان بحر خون دستی اگر بالا شود
چشم او در بردن دل غمزه را استاد کرد
هر که بر دامان دانا دست زد دانا شود
خانه چون تاریک باشد سیدا روزن چه سود
دیده کو بی نور شد باید که دل بینا شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود
زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود
هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو
[...]
از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود
من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او
صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود
ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو
[...]
گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
هر دو عالم در هوایش، ذرهسان دروا شود
شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی
افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود
عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟
[...]
گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا شود
مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود
ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی
چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود
ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.