گنجور

 
سیدای نسفی

بر سرم روزی که از زلف تو سودا گل کند

حلقه زنجیر را در پای من سنبل کند

مهربانی می کند هر کس شکستم می دهد

بر سر من پا گذارد جای چون کاکل کند

در جوار بزرگان یابند خوردان تربیت

بید مجنون در گلستان سایه بر سنبل کند

شرط معشوقی دل عاشق به دست آوردن است

سینه را گل وا برای خاطر بلبل کند

دست او از شانه می سازم جدا با زور آه

بعد از این مشاطه گر بازی به آن کاکل کند

سیدا معشوق من از بس که عالی مشرب است

مهربانی بیشتر با عاشق بی پل کند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیر معزی

عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند

تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزل‌کند

دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او

عشق او کز در درآید منزل اندر دل کند

هرکجا او بگذرد رویش جهان پرگل‌کند

[...]

صائب تبریزی

هر که قطع راه مطلب در رکاب دل کند

هفتخوان چرخ را چون آه یک منزل کند

خاک در دستش بود، چون باد، هنگام رحیل

هر که اوقات گرامی صرف آب و گل کند

هر که می داند به سعی این راه را نتوان برید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

در بیابان هرکه یاد آن خم کاکل کند

جلوه چون آب روان در سایهٔ سنبل کند

هرکه را افتد هوای آن لب میگون به سر

غنچه‌ای از گوشهٔ دستار هردم گل کند

از فغان و ناله گلشن را به تنگ آورده است

[...]

واعظ قزوینی

فکر زلفت، دود دل را دسته سنبل کند

حرف رخسارت، نفس را رشک شاخ گل کند

سیدای نسفی

آتشم روزی که از دامان صحرا گل کند

چشم آهو را تماشاخانه بلبل کند

جوش سودایم اگر چون گردباد آیم به رقص

پیچ و تاب من بیابان را پر از سنبل کند

نافه را ریزد به راه کاروان گردباد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه