بر سرم روزی که از زلف تو سودا گل کند
حلقه زنجیر را در پای من سنبل کند
مهربانی می کند هر کس شکستم می دهد
بر سر من پا گذارد جای چون کاکل کند
در جوار بزرگان یابند خوردان تربیت
بید مجنون در گلستان سایه بر سنبل کند
شرط معشوقی دل عاشق به دست آوردن است
سینه را گل وا برای خاطر بلبل کند
دست او از شانه می سازم جدا با زور آه
بعد از این مشاطه گر بازی به آن کاکل کند
سیدا معشوق من از بس که عالی مشرب است
مهربانی بیشتر با عاشق بی پل کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به عشق و زیباییهای آن میپردازد. او از روزی میگوید که زلف محبوبش تأثیر عمیقی بر او میگذارد و زنجیر عشق را بر پایش مینهد. در میان مهر و محبت، دیگران به او آسیب میزنند و بر او پا میگذارند. شاعر اظهار میکند که در کنار بزرگان، آدمهای تربیت شدهای پیدا میشوند که میتوانند سایه محبت را برای او فراهم کنند. او همچنین به شرطهای عشق اشاره میکند و بیان میکند که معشوقش باید دل عاشق را به دست آورد. در نهایت، شاعر از معشوق خود به عنوان فردی با ویژگیهای عالی یاد میکند که بیشتر از دیگران به عاشقش محبت میکند.
هوش مصنوعی: در روزی که عشق تو در دل من جوانه بزند، زنجیرهایی که به پای من هستند، مانند سنبل زیبا خواهند شد و احساس آزادی و زیبایی را به من منتقل میکنند.
هوش مصنوعی: هر کس به من محبت میکند، در واقع ضربهای به من زده است و بر من پا میگذارد؛ چون وقتی به من محبت میکند، مرا به یاد زخمهای گذشته میاندازد.
هوش مصنوعی: در نزد بزرگان، کسانی که خود را تربیت میکنند، میتوانند مانند بید مجنون در گلستان، سایهای بر روی سنبلها بیفکنند.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن دل معشوق، عاشق باید شرطهایی را بپذیرد و به خاطر علاقهاش، سینهاش را مانند گلی برای بلبل زیبا کند.
هوش مصنوعی: من دستان او را از شانهاش جدا میکنم و این کار را با ناله و آه انجام میدهم. اگر بعد از این، آرایشگر در بازی با موهایش ادامه دهد.
هوش مصنوعی: معشوق من به قدری از نظر روح و جان بلندمرتبه و خاص است که مهربانیاش را بیشتر با عاشقانی که در وضعیت ناگواری قرار دارند، ابراز میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند
تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزلکند
دلکه از من بگسلد منزلکند در زلف او
عشق او کز در درآید منزل اندر دل کند
هرکجا او بگذرد رویش جهان پرگلکند
[...]
هر که قطع راه مطلب در رکاب دل کند
هفتخوان چرخ را چون آه یک منزل کند
خاک در دستش بود، چون باد، هنگام رحیل
هر که اوقات گرامی صرف آب و گل کند
هر که می داند به سعی این راه را نتوان برید
[...]
در بیابان هرکه یاد آن خم کاکل کند
جلوه چون آب روان در سایهٔ سنبل کند
هرکه را افتد هوای آن لب میگون به سر
غنچهای از گوشهٔ دستار هردم گل کند
از فغان و ناله گلشن را به تنگ آورده است
[...]
فکر زلفت، دود دل را دسته سنبل کند
حرف رخسارت، نفس را رشک شاخ گل کند
آتشم روزی که از دامان صحرا گل کند
چشم آهو را تماشاخانه بلبل کند
جوش سودایم اگر چون گردباد آیم به رقص
پیچ و تاب من بیابان را پر از سنبل کند
نافه را ریزد به راه کاروان گردباد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.