گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

می کند سرو از حد غماز بازار مرا

راهزن از راه گرداند خریدار مرا

کوچه ها شبها سفید از پرتو مهتاب نیست

آسمان کردست پای انداز دستار مرا

غنچه ام از سینه نتواند نفس بیرون کشید

سبزه بیگانه دارد سبز گلزار مرا

خانه آئینه را تصویر باشد پاسبان

تکیه گاهی نیست غیر از سایه دیوار مرا

خاکساری می کند آهندلان را مهربان

می کشد سوزن به چشم خود ز پا خار مرا

از رگ گل متکای من بود باریک تر

قوتی یارب کرم فرما مددگار مرا

کشتی امید من افتاده در گرداب غم

کیست بیرون آورد زین آسیا بار مرا

بهر درمان جانب حکمت پناهان چون روم

از دوا پرهیز فرمایند بیمار مرا

ناخن تدبیرها ای سیدا از دست رفت

چرخ دارد در گره سر رشته کار مرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
محتشم کاشانی

ای فلک خوش کن به مرگ من دل یار مرا

دلگران از هستیم مپسند دلدار مرا

ای اجل چون گشته‌ام بار دل آن نازنین

جان ز من بستان و بردار از دلش بار مرا

ای زمانه این زمان کز من دلش دارد غبار

[...]

صائب تبریزی

نیست تاب درد غربت جان افگار مرا

با قفس آزاد کن مرغ گرفتار مرا

دارد از تار نفس زنار، نفس کافرم

تا دم آخر گسستن نیست زنار مرا

دست می شوید ز کار گل به آب زندگی

[...]

فیاض لاهیجی

بی‌تپش آرام کی باشد دل زار مرا

ذوق جستن زنده دارد نبض بیمار مرا

من کجا و این‌قدر تاب تزلزل‌های عشق

عطسة گل می‌کند اشفته دستار مرا

شکوة نازکدلان از برگ گل نازک‌ترست

[...]

اسیر شهرستانی

عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا

خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا

هر نفس از ساغر اشکم بهاری تر دماغ

خوی او برخود شگون دانسته آزار مرا

بی محبت سازی از مطرب جدا افتاده ام

[...]

سیدای نسفی

شاد کن از وصل یارب جان افگار مرا

صحت کامل عنایت ساز بیمار مرا

چون کمان روزی که پشت من ز پیری خم شود

حلقه گوش جوانان ساز گفتار مرا

چشم زارم را مطیع نفس بی پروا مکن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه