گفت حق چون گریه ات از غم سرشت
نی ز بیم دوزخ و شوق بهشت
نی گریزانی ز آتشهای من
نی گرایی سوی جنتهای من
گریه های های های از بهر چیست
دیده های خونفشان از بهر کیست
کور گشت از گریه چشمانت چرا
لاله گون شد طرف دامانت چرا
خون دل خون گشته ات از یاد کیست
جان ناشاد تو آیا شاد کیست
گفت آوخ گریه ام از شوق توست
گردن من در کمند طوق توست
آتش شوق تو جانم برفروخت
هرچه بود از بیم و امیدم بسوخت
چون مرا در بزم قربت راه نیست
این لبانم لحظه ای بی آه نیست
دیده گر گرید به یاد کوی توست
بال اگر بر هم زند جان سوی توست
پرتو حسنت تجلی کرد و رفت
سینه را جز از تو خالی کرد و رفت
رفت از یادم بهشت و نار تو
من نمی خواهم بجز دیدار تو
هرچه جز یاد توام فرموش شد
لب ز غیر نام تو خاموش شد
دیده چون از نور رویت دور شد
تیره گشت و تار گشت و کور شد
روز و شب در مهر و مه نگریستم
یاد رویت کردم و بگریستم
تا مرا در بزم وصلت راه نیست
ای بسا دیگر که من خواهم گریست
گریم ای پس دور از آن انوارها
کور گردد گر دو چشمم بارها
گریه خواهم کرد هر شام و سحر
کور گردم گر دو صد بار دگر
دیده ای دور از جمالت کور به
شمع ما بی روی تو بی نور به
دیده ها بینا و روشن خوش بود
لیک همچون طلعت دلکش بود
آری آری دیده بینا بایدی
لیک اگر آن چهره زیبا بایدی
دیده می خواهم ولی با روی تو
سرمه می خواهم ز خاک کوی تو
ظلمت اندر ظلمت است این روزگار
چون شبان تیره تاریکست و تار
آری آری این هیولا و صور
چیست غیر از ظلمت و تاری دگر
اینجهان خود از نفور و ظلمت است
ظلمت جسمیت مادیت است
نور آن محفل جمال کردگار
اولیای حق مرآن را راه دار
شمع دان آن نور و فانوسش ولی
بزم و فانوس از شعاعش منجلی
بلکه ذره ذره اجزای وجود
هست فانوسی از آن شمع شهود
گر دل هر ذره ای بشکافتی
نور آن طلعت در آنجا تافتی
او بود نور زمین و آسمان
سوره ی نور ارنخواندستی بخوان
گر نه با هر ذره نور اوست یار
کی در این ظلمت سرا شد آشکار
ظلمت و نورند ضد یکدگر
واسطه نبود میانشان راهبر
کی ز ظلمت کس نشانی یافتی
پرتو نور ار نه بر آن تافتی
دیده ای بینا نبیند در جهان
ذره ای الا که بیند نور آن
می نبیند دیده های کور و مور
اندرین ذرات عالم هیچ نور
چون تو کوری و ضریر ای خواجه تاش
گو همیشه ظلمت دیجور باش
چون شبست و محفل تار و دژم
کور باشد گر تورا دیده چه غم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود درباره عشق و وصال میپردازد. او گریههایش را ناشی از شوق به محبوب میداند و تأکید میکند که این اشکها نه به خاطر ترس از آتش جهنم یا امید به بهشت، بلکه به خاطر عشق به خداوند است. شاعر بیان میکند که یاد محبوبش تمام دنیا را برایش تیره و تار کرده و تنها آرزویش دیدار اوست. او از روشنایی و نور جمال محبوب سخن میگوید که به روشنی جانش میافزاید. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بدون نور عشق، زندگی همچون ظلمت و تاریکی است و تنها عشق میتواند او را به نور و روشنی برساند.
هوش مصنوعی: حق گفت: وقتی که از غم وجود خود اشک میریزی، نه به خاطر ترس از جهنم یا آرزوی بهشت است.
هوش مصنوعی: شما از آتشهای من فرار نمیکنید و به باغهای بهشتی من هم نمیگروید.
هوش مصنوعی: چرا اینچنین اشک میریزی و چشمانت پر از خون است؟ این غم و اندوه به خاطر چه کسی است؟
هوش مصنوعی: چرا چشمانت از شدت گریه نابینا شد و لبه دامن تو مانند لاله سرخ گشت؟
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در دل داری از یاد کسی رفته است، آیا کسی در دنیا هست که از این جان ناخوشایند تو شادی کند؟
هوش مصنوعی: او میگوید که افسوس میخورد و اشکهایش از خوشحالی ملاقات توست و دلتنگیاش به خاطر تو باعث شده که احساس کند گرفتار محبت و عشق تو شده است.
هوش مصنوعی: آتش عشق تو، وجودم را سوزانده و هر آنچه از ترس و امید داشتم را به خاکستر تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که در این دوری و جدایی جایی برای من نیست، لبانم همیشه در حال ناله و آه کشیدن است.
هوش مصنوعی: اگر چشمانم اشک بریزند، به خاطر یاد توست، و اگر دل به تپش بیفتد، به خاطر عشق توست.
هوش مصنوعی: شما زیباییای داشتید که درخشید و سپس از بین رفتید، و سینهام را جز به یاد شما خالی گذاشتید و رفتید.
هوش مصنوعی: بهشت و آتش تو از یادم رفتهاند و من جز دیدن تو هیچ چیزی نمیخواهم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که فراتر از یاد تو باشد، از ذهنم رفته و تنها نام توست که میتواند مرا ساکت نگه دارد.
هوش مصنوعی: چشم وقتی از نور چهرهات دور شود، تاریک و کدر میشود و حتی نمیتواند ببیند.
هوش مصنوعی: روز و شب به یاد تو و زیباییات نگاه میکنم و به خاطر خاطرات تو اشک میریزم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانم در محفل وصالت حاضر شوم، ممکن است بارها دلم برای تو تنگ شود و گریه کنم.
هوش مصنوعی: ببخشید، اگر دور از نورهای روشن باشم، چشمانم بارها هم که باز باشند، قادر به دیدن نخواهند بود.
هوش مصنوعی: هر شب و صبح گریه خواهم کرد و اگر دوباره هم کور شوم، اشکال ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از زیبایی تو دور باشد، انگار چشمانش را بسته است؛ مثل شمعی که بدون روشنایی تو، وجودش بیفایده و تاریک است.
هوش مصنوعی: چشمها روشن و درک کنند هستند، اما زیبایی دلکش مانند چهرهای زیباست.
هوش مصنوعی: بله، باید چشمی بصیر و بینا داشته باشی، اما اگر آن چهره دلفریب و زیبا وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من میخواهم چشمی داشته باشم، اما از خاک کوی تو سرمه تهیه میکنم تا از زیباییات بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: این روزگار پر از ناامیدی و ظلمت است، مانند شبی که تاریکی آن را فرا گرفته و هیچ نوری در آن دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: بله، این موجود ترسناک و تصویر چه چیزی جز تاریکی و ظلمت نیست؟
هوش مصنوعی: این دنیا پر از نفرت و تاریکی است و تاریکی آن ناشی از جسمانی بودن و مادی بودن زندگی است.
هوش مصنوعی: نور آن محفل، درخشش و زیبایی است که از وجود پروردگار و اولیای او نشأت میگیرد و این نور هدایت کننده است.
هوش مصنوعی: شمع میداند که نور و روشناییاش بیشتر از یک فانوس است، اما این نور و روشنایی اوست که جشن و دورهمیها را روشن میکند.
هوش مصنوعی: هر قسمت از وجود ما، مانند الگویی است که به روشنایی شهود و آگاهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر دل هر ذرهای را بشکافی، نور آن چهره را در آنجا خواهی یافت.
هوش مصنوعی: او نور زمین و آسمان بود، آیا سوره نور را نخواندی؟ بخوان.
هوش مصنوعی: اگر نور او در هر نقطهای وجود نداشت، چگونه ممکن بود که او در این ظلمت نمایان شود؟
هوش مصنوعی: تاریکی و نور دو نیروی متضاد هستند و هیچ واسطهای بین آنها وجود ندارد که بتواند راهی برای ارتباطشان فراهم کند.
هوش مصنوعی: کی توانستهای نشانی از ظلمت پیدا کنی، اگر نور را بر آن نمیتاباندی؟
هوش مصنوعی: چشم بینا در دنیا هیچ چیز نمیبیند جز اینکه نور آن را ببیند.
هوش مصنوعی: در این جهان، چشمان ناتوان و مثل مور هیچ نوری را نمیبینند و درک نمیکنند.
هوش مصنوعی: ای آقا، چون تو blind و نابینا هستی، همیشه در تاریکی و ظلمت بمان.
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا میرسد و محفلها تاریک و دلگیر هستند، هیچ کس نمیتواند ببیند. اگر تو هم نبینی، چه نگرانیت وجود دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.