گنجور

 
ملا احمد نراقی

پیش آن شوریده افتادند خاک

کی نجات ما ز هر عطب و هلاک

عرضه کن اسلام بر ما زودتر

دینمان از دست شیطان باز خر

پس ز ترسایان فزون از صدهزار

ملت اسلام کردند آشکار

گفت آن شوریده با یاران که بود

این اثر از گفته شیخ ودود

من نگفتم گفت شیخ افسانه نیست

گفت او چون گفت هر دیوانه نیست

یا غرض بودش همین زین گفتگو

یا خداد داد این اثر در گفت او

ترجمان باشد زبان اهل دین

ترجمان مصحف علم الیقین

اهل دین افسون گرانند ای فتی

گفتشان افسون ز پیر جانگزا

گرچه افسونگر بجز لفظی نخواند

معنی آن لفظ را در دل نراند

رفته چون افسونگری را در زبان

گشته از آن آب خاصیت روان

آن اثرها نی به معنی اندر است

آن اثر اندر دم افسونگر است

چون گرفت افسونگر از استاد دم

آن اثر اندر دمش شد لاجرم

اهل دین را دم ز پیغمبر بود

کی دمش از هندویی کمتر بود

اهل دین را دم ز قرآن و دعاست

اهل دین را دم ز آل مصطفی است

ای برادر هرکه زینها دم گرفت

از دم او نور عالم در گرفت

می زداید ظلمت از دلها دمش

هرکجا زخمی دم او مرهمش

پخته گرداند دمش هر خام را

می گشاید اشک خونین فام را

پرده ی کفر و شقاوت می درد

زنگهای کهنه از دل می برد

چون از ایشان دم نداری دم مزن

برف می ریزی دو لب بر هم مزن

تا ز سوز دین نگردد دل کباب

دم نگردد گرم ای عالیجناب

تا تورا سوزی نباشد در جگر

دم مزن کاندر دمت نبود اثر

من که از حال درونت آگهم

گر دمت بر من بگیرد ابلهم

گر بخوانی خطبهای کافیه

ور بپردازی بهم صد قافیه

ور بیاری استعارات و مجاز

قصه ها گویی همه دور و دراز

در نگیرد در کسی ای ذوفنون

تا تورا دردی نباشد در درون

نفس را اول برو در بند کن

پس برو آهنگ وعظ و پند کن

منبری بگذار بهر خود نخست

وانگهی برجه به منبر تند و چست

آتشی در دل برافروز آنگهی

گرم کن هنگامه ی وعظ ای رهی

چونکه شیخ از ماجرا آگاه شد

جانب شوریده با صد آه شد

با ندامت خواست از جا در بگاه

تا بر شوریده آمد عذرخواه