ای دل اگر این یار دمی یار تو باشد
شاهنشهی هردو جهان عار تو باشد
یکدل نشنیدیم که مفتون تو نبود
یک سینه ندیدیم که بی خار تو باشد
روزی بشمارد گرت از خیل غلامان
صد یوسف آزاد خریدار تو باشد
من خاک ره آنکه ره کوی تو پوید
من کشته آن دل که گرفتار تو باشد
هرگز به کسی رشک نبردم بجز آنکس
کو را نظری گاه به رخسار تو باشد
عزم سفر کوی بتان کرده ای ای دل
رو رو که خدا یار و نگهدار تو باشد
گم شد ز بر من دل و آن است گمانم
کاندر شکن طرّه طرار تو باشد
درمان چه کنی درد صفایی بگذارش
تا زنده بود خسته و بیمار تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد؟
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟
مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد
هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
[...]
یوسف شود آن کس که خریدار تو باشد
عیسی شود ان خسته که بیمارتو باشد
گر خاک شود سرمه خاموشی سیل است
آن سینه که گنجینه اسرار تو باشد
چون برق سبکسیر بود شمع مزارش
[...]
کس را چه تمنا که خریدار تو باشد
کش نیست بهایی که به مقدار تو باشد
جان چبود و تن کیست دریغا که متاعی
در دست ندارم که سزاوار تو باشد
آن طالب صورت خبرش نیست ز معنی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.