هوش مصنوعی: این ابیات نشان میدهد که انسانها در پی رسیدن به اهداف و خواستههای مختلف هستند. اگر کسی بخواهد به عمق این مفهوم پی ببرد، باید بداند که هر آنچه را در جستجوی آن است، همان چیزی است که اهمیت دارد. به عبارتی، هر چیز که درصدد دستیابی به آن هستی، نشاندهنده نیازها و خواستههای واقعیات است.
تا زمانی که در طلب و خواستار بدست آوردن گوهر کانی هستی تو خود مانند آن گوهر کانی ارزشمند خواهی شد، و همچنین هنگامی که در جستجو و بدست آوردن لقمه ی نانی هستی تا شکمت را پرکنی، ارزش تو نیزبه اندازه همان نان است.
اگر به این حقیقت و رمزی که نهفته شده بنگری، متوجه خواهی شد که هرچیز که در جستجوی آنی [آن هستی]، آنی. [جناس تام/ تو خود آن هستی و می باشی (حقیقت درون تو نهفته شده است)]
مجید در ۱۲ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۸ نوشته:
سلطان ولد، این اندیشه را در معارف خود با چند تمثیل بیان کرده است. به اعتقاد او، در آدمی دو صفت زمینی و آسمانی هست، هر صفت که بر او غالب شود، او را بدان صفت خوانند. اگر از اصل پاکان باشد، در طلب پاکی خواهد رفت و اگر از خاکیان باشد، خاک را جوید. و طرفه آنکه، صفت هر کس را در ترازوی خواستهاش سنجند. وی برای تقویت گفتار خود، حکایتی تمثیلی آورده است ازین قرار: گرگی و آهویی با هم جفت شدند و ازیشان بچهای پیدا شد. از مفتییی پرسیدند که این را گرگ گیریم یا آهو؟ نامش چه نهیم؟ فتوی داد: دسته گیاه و استخوانها پیش این بچه نهید، اگر میل به استخوان کند، گرگ است. و اگر میل بدان گیاه کند و خوردن آن، آهو باشد. سپس میافزاید: همچنان حق تعالی آن جهان و این جهان و آسمان را با زمین آمیخت و جفت کرد. ما که بچگان این دوییم، اگر میل به علم کنیم، آسمانی باشیم. و اگر میل به خواب خور و نعم و ملبوسات این جهانی کنیم، زمینی باشیم. این نکته رمز اگر بدانی، دانی هر چیز که در جُستن آنی، آنی .. رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی جویای هرچه هستی، میدان که عین آنی (معارف سلطان ولد، ص 151 ـ 153) عطار گوید: اگر تو پرّ و بال دنیی و عقبی بیندازی خطابت آید از پیشان که هرچ آن جُستی، آنی تو (دیوان، ص 566)
رضا در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۵۹ نوشته:
در مصرع دوم در جایی جان را به جای نان نشاندند : گر درطلب گوهر کانی کانی گر روز و شبان در پی جانی جانی من فاش کنم حقیت مطلب را هر چیز که اندر پی آنی آنی
بهزاد معزز در ۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۱ نوشته:
با سلام به نظر بنده منظور شاعر این است که ارزش هر انسان به اندازه هدف اوست حتی بعد از رسیدن به هدف خود تنها دارایی او آن هدف است لذا برای بالاتر بردن ارزش خود باید هدفی والا داشته باشیم که والاترین هدف در عرفان نیز مشخص است...
شی چی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۲ نوشته:
سلام دوستان منظور و مفهوم حضرت مولانا از این شعر تفاوت بین وَهم و عقل،ماده و معنا،دنیا و آخرت است. و اینکه روح انسان با روح هدفی که برای خودش انتخاب میکنه متحد میشه و انسان کمال خودش رو در چیزی میبینه که انتخابش میکنه و به دنبالش میره. به نظر من همین دوبیت خودش کلی کتاب و حرفه! اگر دوست داشتید کتاب " گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی " رو مطالعه کنید.
رجبی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۱ نوشته:
آنی از آن + ی تشگیل شده آن ضمیر اشاره به دور است و ی ضمیر متصل مخاطب است و در مجموع به معنی آن توئی آنی اول به هر چیز بر میگردد و انی دوم هم به هر چیز بر میگردد . آنی اول هدف میشود . و آنی دوم نتیجه تلاش و جستجوی هدف میشود . جستن موتور جستجوگر هر چیز است . یعنی مصدر فعل است . (که) و (در) هم کلمات ربط هستند . ی هرچیزی در اصل شعر سطر دوم بالای کادر شاید اضافه باشد .
احمد در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۸ نوشته:
بسم الله الرحمن الرحیم خسته نباشین به عقیده من حضرت اول موضوع رو مطرح کردن وکانی دوم یا نانی دوم نشون وجودیت و ارزش شخص مطرحه مثلا؛ تا در هوس لقمهٔ نانی، نانی ، نانی دوم یعنی تعلقات دنیوی اعم از شکم پرستی و... بعد از اینکه حضرت مطلب رو عرض میکنه به لحن ساده دوباره مطلب رو جا میندازه که اسلوب معادله هم میشه این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی (کوته کنم قصه فقط اینو بدون که...) "هر چیزی که در جستن آنی آنی"
آرمان در ۷ سال قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۴۳ نوشته:
دوستان عزیز، منظور استاد بزرگوارمان مولوی بیان حقیقتی است که از أنظار ما پوشیده است. " هر چیز که در جستن آنی، آنی" به این مفهوم اشاره به دارد که همه ی ما چهر ه ای از وحدانیت مطلق او هستیم و این مسئله دقیقا بیانگر همان نظر و شعر " تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز"! و یا " ور بخود آیی به خدایی رسی"
آرمان در ۷ سال قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۳۵ نوشته:
دوستان عزیز، منظور استاد بزرگوارمان مولوی بیان حقیقتی است که از أنظار ما پوشیده است. " هر چیز که در جستن آنی، آنی" به این مفهوم اشاره به دارد که همه ی ما چهر ه ای از وحدانیت مطلق او هستیم و این مسئله دقیقا بیانگر همان نظر و شعر " تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز"! و یا " ور بخود آیی به خدایی رسی" می باشد. ما خود را از بیرون می شناسیم و لذا واقف به این حقیقت که ذات بدون حجاب ما همان است که دایم به دنبالش می گردیم، نیستیم. بنابراین حضرت مولانا ما را از جستجوی بیرونی برحذر داشته، دعوت به کنکاش و کشف حقیقت درونی نموده اند. امید آنکه همه ی ما ظرفیت درک این اشعار زیبا را که مثل رمز باز کردن گاوصندوق حقیقت زندگی می مانند، داشته باشیم.
مجتبی در ۵ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۸ نوشته:
خیلی ساده گفته اگر در جستن خدا هستی پس بدون که قسمتی از خدا هستی دیگه از این واضحتر بگه !؟ من همیشه به دنبال خدا بودم خب یعنی من خدا هستم ؟ من قسمتی از خدا هستم مثل تمام موجودات و تمام چیزهایی که در جهان هستی وجود داره ( منظور داخل و خارج از منظومه شمسی و الا آخر )
Paco در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۷ نوشته:
من یک برداشت دیگر ازاین شعر دارم ، درک و حسم اینه که ادما دنیایی که دارن تماشاش میکنن باتوجه به درونشون دارن میبینن، اگه بد باشی همه چیزو بد میبینی و برعکس. یا میشه گفت کافر همه را به کیش خود پندارد. پس اگه خوب باشی همه چیزو خوب میبینی
Ali در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۲ نوشته:
سلام مفهوم شعرظاهرا این هست که دنبال هرچیزباشیم تبدیل به همان می شویم یاارزش و مقدارما همان اندازه می شود. طبق خودشعر اگردنبال رمزهم باشیم خودمان رمز می شویم،شایداشاره به جبراست که ازاین محدوده گریزی نیست،اگراراده کرده ایم و دنبال خدائیم خدا می شویم،اگرخدائیم وخدا رادیدیم (ارنی) پس اراده او را خواهیم دیدنه اراده خودمان را واگراو خواست واراده اش رادیدیم از نان وجان وگوهرو هرچه هست به او میرسیم نه به نان وجان و... لاموثر فی الوجود الا هو
فاطمه در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۴ نوشته:
هرچیز که درجستن انی انی برداشت من این هست که در طلب هر چه هستی به ان میرسی مثل سخن بودا شما انچه را که فکر میکنید میشوید و ثانیا به وسعت هدف شما نیز که مرتبط با گفته های قبلم هست اشاره داره دنیوی یا فقط عقل معاش در قید وبند مطلق است دنیا یا به روح بیشتر اهمیت میدیم ...
محسن گرکانی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۸ نوشته:
بسیاری از دوستان به اشتباه گفته اند "چیزی" خارج از وزن است و "چیز" درست است اما اینگونه نیست! وزن (بحر) شعر عبارت است از: TAN TAN TA TA TAN TAN TA TA TAN TAN TAN TAN یا به فرم استاندارد: ----UU--UU--
حمید دبیقی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۱ نوشته:
طبق قانون فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی آنرا به آهنربا تبدیل میکند. حال قرار دادن یک ذهن در در میدان مغناطیسی بدبختی میشود بدبختی ربا وقرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی میشود خوشبختی ربا هرچه را که می بینید و هر چه راکه میبیند وهرانچه را که میشنوید و هرحرفی راکه میزنید همه دارای انرژی مغناطیسی هستند وذهن شما راهمان ربا میکنند. تا ما چه بخواهیم و چگونه عمل کنیم. زیرا تفاوت انسان با دیگر موجودات درشعور عقلانی اوست.. تادرطلب گوهر کانی. کانی تادر هوس لقمه نانی. نانی من فاش کنم حقیقت مطلب را هر چیز که درچستن آنی انی
عرشیا غلامی در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۲ نوشته:
سلام و عرض ادب خدمت دوستان.
چنین اندیشه ای که انسان در درونش خدا را دارد یا یک بخشی از خدا هست اندیشه ی بسیار نادرست و ناصوابی هست لذا از این جهت که اگر خالق بخش پذیر باشه و بشه به اقسام مختلف تجزیه اش کرد چه مادی چه معنوی دیگه خالق نیست و یعنی خودش مخلوق بوده و خالق دیگه ای اونو خلق کرده که اندیشه ی نادرستی هست.
لذا به نظر این حقیر همان طور که قدما و عرفای ما هم چنین نگرشی داشتند به نظر حقیر انسان آیینه ای است که خواسته اش را نمایان می کند یعنی اگر جلوی آن سنگ بگذاری سنگ نشانت می دهد و اگر نان بگذاری نان ! لذا اگر شی یا شخص زیبایی در مقابل آینه قرار گیرد زیبایی را نشان می دهد و خود به واسطه ی نشان دادن شی یا شخص زیبا زیبا به نظر می رسد ولی ذات شی یا شخص در آینه نیست.
محسن جهان در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۵ نوشته:
تفسیر رباعی فوق:
اگر انسان به معرفت واقعی دست میافت، ارزش بیشتری برای حیثیت معنوی خود قائل بود، به همین دلیل مولوی بیان میکند: مادامیکه در طلب آن جوهر و ذات الهی خود هستی، به همان میزان به مخزن راز هستی دسترسی خواهی داشت، و چنانچه فقط بدنبال امور دنیوی و انباشتگی در این جهان باشی، منزلت و مقام تو در همین سطح پست باقی میماند.
در ادامه میفرماید: اگر این رمز زندگی را دریابی، پردهها کنار رفته و مکنونات برایت هویدا خواهد شد. و آگاه باش که هرآنچه در پی آن باشی، از همان جنس و هویت خواهی بود.
میر نور الدین علوی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۱ نوشته:
گویی که این ابیات، ترجمانی از این کلام کوتاه و گِران قبله عارفان حضرت مولا امیر المؤمنین (علیه السلام) است که فرمود: قِیمَةُ کلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ؛ ارزش هر انسانی به (قدر) چیزی است که نیکویش می داند. (نهج البلاغة). وخیر الکلام ما قل ودل.
امیرمعصوم میرهاشم در ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۸ نوشته:
من این شعرو خیلی دوست دارم و خیلی کامل به فراز و فرود زندگی اشاره میکنه و در جمله کوتاه میشه اینجوری تعبیر کرد که هرچی ذهن و افکارت دنبالش باشه همون میشه سرانجام زندگیت.
این جمله دقیقا شبیه جمله حضرت علی (ع)
قیمت هرکس در زندگی به اندازه بزرگترین چیزیه که آرزوی رسیدن به اونو داره.
من کار کدنویسی و سئو سایت انجام میدم و فراز و نشیب زندگی انسان دقیقا شبیه الگوریتم گوگل هست.
نمودار گوگل از قانون ریاضی و زندگی یک انسان پیروی میکنه و اگه چند وقت حال حوصله نداشته باشی مطلب نذاری تو سایت افت میکنه عین زندگی واقعی که بی حوصله باشی فقط بی حالی ، حس بد و ناراحتی میاد سراغت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات نشان میدهد که انسانها در پی رسیدن به اهداف و خواستههای مختلف هستند. اگر کسی بخواهد به عمق این مفهوم پی ببرد، باید بداند که هر آنچه را در جستجوی آن است، همان چیزی است که اهمیت دارد. به عبارتی، هر چیز که درصدد دستیابی به آن هستی، نشاندهنده نیازها و خواستههای واقعیات است.
تا زمانی که در طلب و خواستار بدست آوردن گوهر کانی هستی تو خود مانند آن گوهر کانی ارزشمند خواهی شد، و همچنین هنگامی که در جستجو و بدست آوردن لقمه ی نانی هستی تا شکمت را پرکنی، ارزش تو نیزبه اندازه همان نان است.
اگر به این حقیقت و رمزی که نهفته شده بنگری، متوجه خواهی شد که هرچیز که در جستجوی آنی [آن هستی]، آنی. [جناس تام/ تو خود آن هستی و می باشی (حقیقت درون تو نهفته شده است)]
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هستی که عیان نیست روان در شانی
در شان دگر جلوه کند هر آنی
این نکته بجو ز کل یوم فی شان
گر بایدت از کلام حق برهانی
ای دوست مرا دید همی نتوانی
بیهوده چرا روی ز من گردانی
بی جرم و جنایتی که از من دانی
چون پیر خر از نیش، ز من ترسانی
اقبال براندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی
ای آنکه به روی، قبلهٔ خوبانی
دل را دل و تن را تن و جان را جانی
گفتم به دلت خریدم از نادانی
اکنون که پدید است به جان ارزانی
شوخی صنمی خوشی کشی خندانی
طوطی سخنی و عندلیب الحانی
چون برده دلم به لابه و دستانی
لابد پس دل روم چو سرگردانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.