گنجور

 
مولانا

ز شمس دین طرب نوبهار بازآید

نشاط بلبله و سبزه زار بازآید

کرانه کرد دلم از نبیذ و از ساقی

چو وصل او بگشاید کنار بازآید

کبوتر دل من در شکار باز پرید

خنک زمانی کو از شکار بازآید

بگردد این رخ زردم چو صد هزار نگار

ز طبل دعوت من گر نگار بازآید

چو ملک حسن بر وی مهم قرار گرفت

بود که سوی دلم زو قرار بازآید

چو خارخار دلم می‌نشیند از هوسش

که گلشنش بر این خار خار بازآید

چو مهرها که شود محو نطع آن گوهر

دغای عشق چو خانه قمار بازآید

ز مستی‌اش چه گمان بردمی که بعد از می

ز هجر عربده کن آن خمار بازآید

از این خمار مرا نیست غم اگر روزی

به دستم آن قدح پرشرار بازآید

هزار چشمه حیوان چه در شمار آید

اگر از او لطف بی‌شمار بازآید

سؤال کردم رخ را که چند زر باشی

که جان من ز زری تو زار بازآید

مرا جواب چو زر داد من زرم دایم

مگر که سیمبر خوش عیار بازآید

بگفتمش چو بماندی تو زنده بی آن جان

چه عذر آری چون آن عذار بازآید

من آن ندانم دانم که آه از تبریز

کز آتشش ز دلم الحذار بازآید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۹۵۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حکیم نزاری

نشسته ام مترصّد که یار باز آید

قرارداد مگر به قرار بازآید

چو حلقۀ کمرش در میان کنم دستی

گر به وعدۀ بوس و کنار باز آید

مگر موافقِ بختم شود چو اخترِ سعد

[...]

حافظ

زهی خجسته زمانی که یار بازآید

به کامِ غمزدگان غمگُسار بازآید

به پیشِ خیلِ خیالش کشیدم اَبلقِ چشم

بدان امید که آن شهسوار بازآید

اگر نه در خمِ چوگان او رَوَد سَرِ من

[...]

فیض کاشانی

زهی خجسته زمانی که یار باز آید

به کام غمزدگان غمگسار باز آید

اگر فدای امام زمان نخواهد شد

ز سر چه گویم و سر خود چکار باز آید

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه