خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود
شفتالوی بدزدم او خود نخفته بود
خندید و گفت روبه آخر به زیرکی
از دست شیر صید کجا سهل درربود
مر ابر را که دوشد و آن جا که دررسد
الا مگر که ابر نماید به خویش جود
معدوم را کجاست به ایجاد دست و پا
فضل خدای بخشد معدوم را وجود
معدوم وار بنشین زیرا که در نماز
داد سلام نبود الا که در قعود
بر آتش آب چیره بود از فروتنی
کآتش قیام دارد و آب است در سجود
چون لب خموش باشد دل صدزبان شود
خاموش چند چند بخواهیش آزمود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تأملات عاشقانه و فلسفی است. شاعر در ابتدا به دلبر خود میگوید که او را زود بیدار کند. دلبر خندهای میکند و به زیرکی پاسخ میدهد که فرار از خطر شیر آسان نیست. او به قدرت آتش و آب اشاره میکند؛ آتش نماد قیام و قدرت است و آب نماد خضوع. شاعر به ما میگوید که در سکوت، دل میتواند هزاران حرف بزند و خاموشی بهتر از فریادهای بیفایده است. شعر به عمیقترین ابعاد وجود و ناپایداریها میپردازد و با تشبیهات زیبایی مسائل زندگی را بررسی میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از دلبر خود میگوید که به خواب رفته است. او تصمیم میگیرد که از باغ زود یک شفتالو (میوۀ خوشمزه) بچیند. اما در نهایت متوجه میشود که خود دلبر خواب نیست و بیدار است. این نمایشگر حوادث و احساسات درونی شاعر است که به زیبایی و هوشیاری دلبر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: او خندید و گفت: وقتی در حال فرار از شیر هستی، به راحتی نمیتوانی شکار را از دست بدهی.
هوش مصنوعی: ابر، تا زمانی که در آسمان است و خبری از باران نیست، نمیتوان گفت که مهربان است؛ باران را تنها وقتی میبارد که خود را نشان دهد و به دیگران لطف کند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که وجود و هستی، تنها به خواست و فضل خداوند ممکن است به چیزی که هیچگونه وجودی ندارد، عطا شود. به عبارتی، هیچ چیز نمیتواند از خود به وجود آید و تنها اراده خداست که میتواند حتی چیزی که وجود ندارد را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: بیهیچ گونه وجود و نشانهای بنشین، چرا که در نماز، جز در حالت نشسته، سلامی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آب بر روی آتش غلبه دارد، زیرا آتش به خاطر تکبر و انبساط خود نمیتواند برخیزد، در حالی که آب در هیبت فروتنی و خضوع است.
هوش مصنوعی: وقتی لبها ساکت هستند، دل میتواند هزاران حرف بزند. در سکوت، خواستهها را باید چندین بار آزمایش کرد و مورد بررسی قرار داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کاو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همیربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.