گنجور

 
مولانا

چشمم همی‌پرد مگر آن یار می‌رسد

دل می‌جهد نشانه که دلدار می‌رسد

این هدهد از سپاه سلیمان همی‌پرد

وین بلبل از نواحی گلزار می‌رسد

جامی بخر به جانی ور زانک مفلسی

بفروش خویش را که خریدار می‌رسد

آن گوش انتظار خبر نوش می‌کند

وان چشم اشکبار به دیدار می‌رسد

آن دل که پاره پاره شد و پاره‌هاش خون

آن پاره پاره رفته به یک بار می‌رسد

قد چو چنگ را که دلش تار تار شد

نک زخمه نشاط به هر تار می‌رسد

آن خارخار باغ و تقاضاش رد نشد

گل‌های خوش عذار سوی خار می‌رسد

آن زینهار گفتن عاشق تهی نبود

اینک سپاه وصل به زنهار می‌رسد

نک طوطیان عشق گشادند پر و بال

کز سوی مصر قند به قنطار می‌رسد

شهر ایمنست جمله دزدان گریختند

از بیم آنک شحنه قهار می‌رسد

چندین هزار جعفر طرار شب گریخت

کآمد خبر که جعفر طیار می‌رسد

فاش و صریح گو که صفات بشر گریخت

زیرا صفات خالق جبار می‌رسد

ای مفلسان باغ خزان راهتان بزد

سلطان نوبهار به ایثار می‌رسد

در خامشیست تابش خورشید بی‌حجاب

خاموش کاین حجاب ز گفتار می‌رسد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۸۷۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصر بخارایی

عید خجسته از حرم یار می‌رسد

بوئی ز دل به خانهٔ دلدار می‌رسد

برگی‌ست ماحضر که به دولت‌سرای شاه

حق‌القدوم از پی زوار می‌رسد

لیکن بدان دلیل که عام است لطف او

[...]

صائب تبریزی

دل می‌تپد مگر خبر یار می‌رسد

جان در تردد است که دلدار می‌رسد

از چشم‌خانهٔ رخت برون می‌برد غبار

گویا که بوی پیرهن یار می‌رسد

ای باغبان ز باغ برون رو که وصل گل

[...]

سلیم تهرانی

آیینه را چو نوبت دیدار می‌رسد

فصل بهار سبزهٔ زنگار می‌رسد

از بس که گل به باغ ز مستی شکفته است

آواز خنده بر سر بازار می‌رسد

شوریدهٔ ترا گل آشفتگی کجا

[...]

حزین لاهیجی

نبود عجب که دیده به دیدار می‌رسد

فیض چمن، به رخنه دیوار می‌رسد

گردد قبول عذر گریبان پاره‌ام

دستم اگر به دامن دلدار می‌رسد

عیبم مکن که حوصله‌سوز است مستیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه