لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
مولانا

کسی کز غمزه‌ای صد عقل بندد

گر او بر ما نخندد پس که خندد

اگر تسخر کند بر چرخ و خورشید

بود انصاف و انصاف آن پسندد

دلا می‌جوش همچون موج دریا

که گر دریا بیارامد بگندد

چو خورشیدی و از خود پاک گشتی

ز تو چنگ اجل جز غم نرندد

شکرشیرینی گفتن رها کن

ولیکن کان قندی چون نقندد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۶۷۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
اوحدی

دل اندر یار هر جایی که بندد؟

و گر بندد به ریش خویش خندد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه