صوفیان آمدند از چپ و راست
در به در کو به کو که باده کجاست
در صوفی دلست و کویش جان
باده صوفیان ز خم خداست
سر خم را گشاد ساقی و گفت
الصلا هر کسی که عاشق ماست
این چنین باده و چنین مستی
در همه مذهبی حلال و رواست
توبه بشکن که در چنین مجلس
از خطا توبه صد هزار خطاست
چون شکستی تو زاهدان را نیز
الصلا زن که روز روز صلاست
مردمت گر ز چشم خویش انداخت
مردم چشم عاشقانت جاست
گر برفت آب روی کمتر غم
جای عاشق برون آب و هواست
آشنایان اگر ز ما گشتند
غرقه را آشنا در آن دریاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، صوفیان که به جستجوی باده و مستی هستند، به هر سو میروند. آنها میگویند که باده مورد علاقهشان از خم خدا است و این مستی در هر مذهبی حلال و مجاز است. شاعر به زاهدان توصیه میکند که توبه را بشکنند، زیرا در چنین مجلسی، توبه از خطا دیگر معنایی ندارد. عشق و محبت را ترجیح میدهد و میگوید که عاشقان واقعی از دید مردم غافلاند و در غم و شادابی خود به راحتر میگذرانند. در نهایت، اشاره دارد به اینکه آشنایان در دریا غرق شدهاند و دیگر نزدیکی به زندگی را فراموش کردهاند.
هوش مصنوعی: زاهدان و عارفان از هر سو و از هر جهتی به دنبال شراب و خوشی هستند و در هر گوشه و کناری میگردند تا باده را پیدا کنند.
هوش مصنوعی: در دل صوفی عشق و محبت است و در راه او، جان آدمی مانند شراب صوفیان است که از خمرهی خداوند میریزد.
هوش مصنوعی: ساقی با سر خم را باز کرد و گفت: هر کسی که عاشق ماست، بیاید و از ما خوشحالی کند.
هوش مصنوعی: این نوع شراب و این نوع مستی در تمام مذهبها مجاز و جایز است.
هوش مصنوعی: در این مجلس، اگر اشتباهی کردهای، بهتر است از توبه کردن دست برداری، زیرا در چنین جایی با توبه کردن، بیش از حد از خطاهایت عقبنشینی کردهای.
هوش مصنوعی: وقتی تو در کار خود موفق میشوی و به هدف میرسی، دیگران را نیز به سمت موفقیت و تلاش دعوت کن، زیرا امروز، روزی است که باید تلاش کرد و از فرصتها بهره برد.
هوش مصنوعی: اگر مردم تو را از دید خود انداختهاند، کسانی که عاشق تو هستند همچنان در دل خود تو را دارند.
هوش مصنوعی: اگر آب روی پایین برود، کمتر غمگین باش، زیرا جای عاشق فراتر از آب و هواست.
هوش مصنوعی: اگر دوستان نزدیک ما در دریا غرق شده باشند، آن غریق نیز با دریا آشنا است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
من ندانم که عاشقی چه بلاست
هر بلایی که هست عاشق راست
زرد و خمیده گشتم از غم عشق
دو رخ لعل فام و قامت راست
کاشکی دل نبودیم که مرا
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
هر چه دور از خرد همه بند است
این سخن مایهٔ خردمند است
کارها را بکشی کرد خرد
بر ره ناسزا نه خرسند است
دل مپیوند تا نشاید بود
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن بممسکی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.