گنجور

 
مولانا

به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست

ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست

مباد جانم بی‌غم اگر فدای تو نیست

مباد چشمم روشن اگر سقای تو نیست

وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است

خراب باد وجودم اگر برای تو نیست

کدام حسن و جمالی که آن نه عکس تو است

کدام شاه و امیری که او گدای تو نیست

رضا مده که دلم کام دشمنان گردد

ببین که کام دل من به جز رضای تو نیست

قضا نتانم کردن دمی که بی‌تو گذشت

ولی چه چاره که مقدور جز قضای تو نیست

دلا بباز تو جان را بر او چه می‌لرزی

بر او ملرز فدا کن چه شد خدای تو نیست

ملرز بر خود تا بر تو دیگران لرزند

به جان تو که تو را دشمنی ورای تو نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۴۸۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فرخی سیستانی

به حق آن که مرا هیچ کس به جای تو نیست

جفا مکن که مرا طاقت جفای تو نیست

جفا چه باید کردن بر آن که در تن او

روانِ شیرین، شیرین‌تر از هوای تو نیست

بنفشه مویا! یک موی نیست بر تن من

[...]

قطران تبریزی

بهشت من بدو گیتی بجز سرای تو نیست

مرا بهشت و سرا هم بجز برای تو نیست

دلم نباشد راضی بدل ربودن آن

گه بسته با دل و جانی و او بجای تو نیست

تنم بپای ببست و دلم بپای ببست

[...]

میبدی

بحقّ تو، بحق مهر تو، بصحبت تو

که دیده بر کنم ار دیده در رضای تو نیست‌

ترا خوش است که هر کس ترا بجای منست

مرا بتر که مرا هیچ کس بجای تو نیست‌

نجم‌الدین رازی

ز کوش ای دل پردرد پای باز مکش

وگرچه دانم کاین بادیه بپای تو نیست

و آستانه سر درد بر زمین میزن

که پیشگاه سرای جلال جای تو نیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نجم‌الدین رازی
مولانا

چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست

جهان چه دارد در کف که آن عطای تو نیست

سزای آنک زید بی‌رخ تو زین بترست

سزای بنده مده گرچه او سزای تو نیست

نثار خاک تو خواهم به هر دمی دل و جان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه