ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست
غصه در آن دل بود کز هوس او تهیست
غم همه آن جا رود کان بت عیار نیست
ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی
بندم لب گویمت خواجه شکرخوار نیست
در دل اگر تنگیست تنگ شکرهای اوست
ور سفری در دلست جز بر دلدار نیست
ای که تو بیغم نهای میکن دفع غمش
شاد شو از بوی یار کت نظر یار نیست
ماه ازل روی او بیت و غزل بوی او
بوی بود قسم آنک محرم دیدار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس غم و اندوه شاعر میپردازد و به رابطه میان عشق و غم اشاره دارد. شاعر میگوید که اگر غم به زخشی مانند مو تبدیل شود، هیچ بار و عذابی نخواهد داشت زیرا این مقام بسیار شیرین است. او تأکید میکند که غم واقعی در دلی وجود دارد که از عشق تهی است و در جایی که محبوب نیست، غم نیز وجود ندارد. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر در دل احساس تنگی میشود، این ناشی از عدم وجود محبوب است و تنها عشق به معشوق میتواند این تنگی را برطرف کند. در نهایت، او به بوی دوست و زیبایی آن اشاره میکند که در دسترس نیست و میگوید که بیغمی وجود ندارد و باید از یاد یار لذت برد.
هوش مصنوعی: ای غم، اگر تو به اندازهی یک مو هم به من نزدیک شوی، هیچ اهمیتی ندارد. این موقعیت را با کمال خرسندی میپذیرم و برای تو هیچ نقشی قائل نیستم.
هوش مصنوعی: اندوه در دل او وجود دارد، زیرا آرزوی او برآورده نشده است. همه غمها در جایی دیگر میرود، چرا که آن معشوق فریبنده در آنجا نیست.
هوش مصنوعی: ای ناراحتی، حتی اگر به طلا تبدیل شوی یا همه چیز شیرین شوی، من سکوت میکنم و به تو نمیگویم که یقین دارم این شخص شکرخواه نیست.
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی تنگی و ناراحتی وجود دارد، ناشی از محبت و شکرگزاری اوست. و اگر سخنی در دل وجود دارد، غیر از یاد معشوق و محبوب نیست.
هوش مصنوعی: ای کسی که بیغم نیستی، به طریقی غم او را از خود دور کن و از بوی محبوب شادمان باش، زیرا همواره نمیتوان به محبوب نگاه کرد.
هوش مصنوعی: ماه ازلی که زیباییاش را هیچ کلامی نمیتواند توصیف کند، در مکانهای مختلف، مانند شعر و هنر، حسوحال خاصی از او را استشمام میکنیم. اما در حقیقت، کسی که به زیبایی و راز این وجود آشنا نیست، نمیتواند او را درک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
در شکرینه یقین سرکه انکار نیست
گرچه تو خونخوارهای! رهزن و عیارهای !
قبله ما غیر آن دلبر عیار نیست
کانِ شکرهاست او، مستیِ سرهاست او
[...]
عاشق بی درد را بر در او بار نیست
محرم این بار گاه جز دل افگار نیست
هست من خسته را پیش تو مردن هوس
جز هوس زیستن در سر بیمار نیست
دل بجز انکار زهد کار ندارد دگر
[...]
عشق پدیدار هست، یار پدیدار نیست
پرتو دیدار هست، یاری گفتار نیست
در ره او سالها، رفتم و سودی نداشت
بر در او بارها، آمدم و بار نیست
دعوی یاری او، کردم و سودی نبود
[...]
از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست
تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست
دست قضا همچو شمع در چمن خوشدلی
گل بسری می زند کش غم دستار نیست
گاهی خاشاک سیل، گاه خس شعله باش
[...]
عیب مکن جان من گرمی بازار نیست
بنده شایستهام، خواجه خریدار نیست
باکه توان گفت این کز ستم او مرا
شکوه بسیار هست قوت گفتار نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.