ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
از آسمان آمد ندا کای ماه رویان الصلا
ای سرخوشان ای سرخوشان آمد طرب دامن کشان
بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما
آمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشین
ای جان مرگ اندیش رو ای ساقی باقی درآ
ای هفت گردون مست تو ما مهرهای در دست تو
ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
ای مطرب شیرین نفس هر لحظه میجنبان جرس
ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبا
ای بانگ نای خوش سمر در بانگ تو طعم شکر
آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا
بار دگر آغاز کن آن پردهها را ساز کن
بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا
خاموش کن پرده مدر سغراق خاموشان بخور
ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی است به جشن و سرور و ملاقات با معشوق. شاعر به عاشقان و سرخوشان میگوید که زمان وصال و لقا فرا رسیده و نداهایی از آسمان شنیده میشود. او از شراب آتشین و خوشحالی سخن میگوید و از ساقی میخواهد که در این لحظههای شیرین حضور یابد. شاعر احساس میکند که زندگی و هستیاش وابسته به وجود معشوق است و میخواهد از زیباییها و نغمههای خوش آهنگ لذت ببرد. او از معشوق میخواهد که با نغمهها و آواهای خوشش، همه را سرمست و شاد کند. در نهایت، او به آرامش و سکوت میرسد و از عنایت خداوندی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای عاشقان، زمان وصال و دیدار فرارسیده است. از آسمان ندا میآید که ای چهرههای زیبا، بیایید و پاسخ دهید.
هوش مصنوعی: ای خوشحالها، خوشحالها، طرب و شادی فرا رسیده است و دامن خود را گرفته است. ما در زنجیر او گرفتاریم و او نیز دامن ما را در دست دارد.
هوش مصنوعی: شراب گرم و پرحرارت آمده، ای غم که مانند یک دیو گوشهای نشستهای، ای جان! به مرگ فکر نکن و برو، ای ساقی، بیدرنگ وارد شو.
هوش مصنوعی: ای آسمان هفتگانه که مسحورت هستیم، ما تنها مهرههایی در دستان تو هستیم. وجود ما، وابسته به وجود تو است و از آن خوشحالی و شادمانیهای بینهایت تقدیم میکنیم.
هوش مصنوعی: ای نوازنده با صدای دلنواز، هر لحظه با صدای جرس شادی را برافراز. ای زندگی، این شادی را نه فقط بر روی اسب، بلکه بر جان ما بیفروز، ای نسیم ملایم.
هوش مصنوعی: ای نای خوشنوا، صدای تو برای من مانند طعم شیرین شکر است. در هر صبح و شب، بوی وفا و صداقت از نواهای تو به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: بار دیگر شروع کن و آن پردهها را به راه بینداز، با همهی خوبان ناز و کرشمه کن، ای آفتاب خوشچهره.
هوش مصنوعی: خاموش کن پردهٔ مدر، سیر و سلوک خاموشان را تجربه کن و تحت تأثیر خداوند قرار بگیر؛ زیرا او دلیری و صبر را به تو میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.