گنجور

 
مولانا

کار به پیری و جوانیستی

پیر بمردی و جوان زیستی

بانگ خر نفست اگر کم شدی

دعوت عقل تو مسیحیستی

گر نبدی خندهٔ صبح کذوب

هیچ دلی زار بنگریستی

گر بت جان روی نمودی به ما

جملهٔ ذرات چو ما نیستی

گر توی تو نفسی کاستی

همچو تو اندر دو جهان کیستی؟!

گر نبدی غیرت آن آفتاب

ذره به ذره همه ساقیستی

دانه من از کاه جدا کردمی

گر کفه را هیچ تناهیستی

مار اگر آب وفا یافتی

در دل آن بحر چو ماهیستی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

مردم اگر این تن ساسیستی

جز که یکی جانور او کیستی؟

جانوران بنده‌ش گشتی اگر

مردم تو جوهر ناریستی

رمز سخن‌های من ار دانیی

[...]

عنصرالمعالی

مرگ به پیری و جوانیستی

پیر بمردی و جوان زیستی

امیرخسرو دهلوی

در رخ شه دیدی و بگریستی

گاه به مردی و گهی زیستی

عرفی

گفت که ای نفس تو خود کیستی

وین همه بیهوده چه میزیستی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه