ترش ترش بنشستی بهانه دربستی
که ندهم آبت زیرا که کوزه بشکستی
هزار کوزه زرین به جای آن بدهم
مگیر سخت مرا ز آنچ رفت در مستی
تو را که آب حیاتی چه کم شود کوزه
چه حاجت آید جان و جهان چو تو هستی
بیا که روز عزیزست مجلسی برساز
ولی چو دوش مکن کز میان برون جستی
پریر رفتم سرمست تو به خانه عشق
به خنده گفت بیا کز زحیر وارستی
هزار جان بفزودی اگر دلی بردی
هزار مرهم دادی اگر تنی خستی
چرا نگیرم پایت که تاج سرهایی
چرا نبوسم دستت که صاحب دستی
دلا میی بستان کز خمارها برهی
چنین بتی بپرست ای صنم چو بپرستی
برو دلا به سعادت به سوی عالم دل
به شکر آنک به اقبال و بخت پیوستی
خموش باش اگر چه که جمله سیمبران
به آب زر بنویسند هر چه گفتستی
ضیای حق و امام الهدی حسام الدین
مجیر خلق به بالای روح از این پستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات و تمایلات شاعر نسبت به عشق و زیبایی است. شاعر از معشوق خود میخواهد که با او باشد و محبتش را از او دریغ نکند. او به سختیهایی که به خاطر جدایی از معشوق متحمل شده، اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین معشوق شود. شاعر به زیبایی و اهمیت معشوق در زندگیاش اشاره میکند و از او میخواهد که در کنار یکدیگر لحظات خوبی را داشته باشند. در نهایت، او به اهمیت وجود عشق و ارتباط عمیق با معشوق اشاره میکند و این موضوع را برتر از هر چیز مادی میداند.
هوش مصنوعی: نشستهای با چهرهای ناخوشایند و بهانهگیری میکنی که من آب ندهام، اما بدان که اگر با بیاحتیاطی کوزه را بشکنی، نخواهم توانست آبی به تو بدهم.
هوش مصنوعی: اگر هزار کوزه طلا به جای آنچه در دل دارم به تو بدهم، خواهش میکنم مرا سخت نگیر، چرا که آنچه در مستی از دست رفته، برایم اهمیت بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: وقتی تو خود آب حیات هستی، دیگر چه نیازی به کوزه و ظرف است؟ جان و جهان در حضور تو به معنای واقعی خودشان میرسند.
هوش مصنوعی: بیایید که امروز روز خوبی است و جشنی برپا کنیم، اما مانند دیشب کاری نکن که ناگهان از جمع کنار بروید.
هوش مصنوعی: به خانه عشق رفتم و خوشحال و سرمست از تو بودم. عشق به من گفت که بیا و احساس کن که از غم و مشکلات رهایی یافتهای.
هوش مصنوعی: اگر دلی را شاد کنی، هزار جان به او هدیه میدهی و اگر بدنی را درمان کنی، مانند این است که هزار زخم را با مرهمی پر کردهای.
هوش مصنوعی: چرا پای تو را نگیرم که تو بهترین و باارزشترین هستی؟ چرا دست تو را نبوسم که تو دارای دستی با مقام و بزرگوار هستی؟
هوش مصنوعی: ای دل، می بگیر و از حال مستیها رهایی یاب. این معشوق زیبا را بپرست، همانطور که او تو را پرستش میکند.
هوش مصنوعی: برو ای دل به سمت خوشبختی و سعادت، به سوی دنیای عاطفی و معنوی. این را شکر کن که به خوش شانسی و بخت خوبی دست پیدا کردهای.
هوش مصنوعی: ساکت باش، زیرا حتی اگر همه ثروتمندان و توانگران دنیا حرفهای تو را به طلا بنویسند، باز هم چیزی که گفتی مهم نیست.
هوش مصنوعی: نور و روشنی الهی و رهبر هدایت، حسام الدین که یک یاور برای انسانهاست، از این دنیا و مشکلات آن به اوج و تعالی روحی دست یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیامدی صنما بر دو پای بنشستی
دلم ز دست برون کردی و بِدَر جستی
نه مست بودی و پنداشتم که چون مستان
همی به حیله شناسی بلندی از پستی
سه روز شد پس از آن تا ز درد فرقت تو
[...]
ز من گسستی و با دیگران بپیوستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
[...]
رهید جان دوم از خودی و از هستی
شدهست صید شهنشاه خویش در مستی
زهی وجود که جان یافت در عدم ناگاه
زهی بلند که جان گشت در چنین پستی
درست گشت مرا آنچ من ندانستم
[...]
به قول دشمن پیمان دوست بشکستی
ببین که از که بریدی و با که پیوستی
حلال داشت عراقی نبید و شربش را
ولیک کفت حرامست باده و مستی
خلاف کرد حجازی و گفت هر دو یکیست
حلال دادن می ازین اختلاف تا هستی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.