ز بامداد درآورد دلبرم جامی
به ناشتاب چشانید خام را خامی
نه بادهاش ز عصیر و نه جام او ز زجاج
نه نقل او چو خسیسان به قند و بادامی
به باد باده مرا داد همچو که بر باد
به آب گرم مرا کرد یار اکرامی
بسی نمودم سالوس و او مرا میگفت
مکن مکن که کم افتد چنین به ایامی
طریق ناز گرفتم که نی برو امروز
ستیزه کرد و مرا داد چند دشنامی
چنین شراب و چو من ساقی و تو گویی نی
کی گوید این نه مگر جاهلی و یا عامی
هزار مینکند آنچ کرد دشنامش
خراب گشتم نی ننگ ماند و نی نامی
چگونه مست نگردی ز لطف آن شاهی
که او خراب کند عالمی به پیغامی
دلی بیابد تا این سخن تمام کنم
خراب کرد دلم را چنان دلارامی
سری نهادم بر پای او چو مستان من
پدید شد سر مست مرا سرانجامی
سر مرا به بر اندرگرفت و خوش بنواخت
غریب دلبریی و بدیع انعامی
وانگه از سر دقت به حاضران میگفت
نه درخورست چنین مرغ با چنین دامی
به باغ بلبل مستم صفیر من بشنو
مباش در قفسی و کناره بامی
فروکشیدم و باقی غزل نخواهم گفت
مگر بیابم چون خویش دوزخ آشامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف لحظهای میپردازد که معشوقش جامی به او میدهد که نه بادهاش از انگور است و نه جامش از شیشه. شاعر با بیپروازی و دلی پر از عشق، به نشو و نمای عشق خود اشاره میکند و چگونه معشوقش او را به مستی و عشق میکشاند. او از تاریکی و دشواریهای عشق میگوید و اینکه چگونه این احساسات او را خراب میکند، اما در عین حال به زیبایی و لذتهای عشق نیز اشاره دارد. در نهایت، شاعر به نتیجه میرسد که چنین احساسی ممکن است در دنیای معاصر مورد درک قرار نگیرد و او خود را به دنیای عشق و مستی میسپارد.
هوش مصنوعی: از صبح زود، محبوبم جامی به من داد و نوشیدنی را به آرامی دراز کرد تا من بتوانم طعم خامی را بچشم.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نوشیدنی و پذیرایی دارد که نه از شراب و نه از ظروف شیشهای است. همچنین، تشبیه نمیشود به رفتار کسانی که به خاطر خوراکیهای شیرین و خوشمزهای مانند قند و بادام از نعمتها بهره میبرند. به عبارت دیگر، این نوشیدنی و پذیرایی، ویژه و متفاوت است و به نوعی فراتر از متعارف به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: باد باده را به من داد، درست مانند آنکه آب گرم به باد سپرده شود، پس یار مهربانم مرا در آغوش گرفت.
هوش مصنوعی: من بسیار به تظاهر و نشان دادن خود مشغول بودم، و او به من میگفت که این کار را نکن، زیرا در روزگاری که در آن هستیم، چنین وضعیتی به ندرت پیش میآید.
هوش مصنوعی: من با ناز و غنچهای رفتار کردم، اما او امروز به دلایل نامعلوم با من به جدال پرداخت و چند دشنام به من داد.
هوش مصنوعی: شراب اینچنینی و من بهعنوان ساقی و تو مانند نی، سخن میگویی که کسی جز نادان یا فردی عادی نمیتواند اینطور بگوید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر بیان میکند که هزار بار خیانت و بدرفتاری او را آزار داد، اما من به خاطر دشنامهای او نه شرمندهام و نه نامی از من باقی مانده است. به نوعی از بیاعتباری و بیاحترامی که به او شده است، رنج میبرد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانی نسبت به محبت آن شاهی که میتواند به راحتی جهانی را به خاطر یک پیام ویران کند، بیتفاوت بمانی و مست نشوی؟
هوش مصنوعی: باید کسی را پیدا کنم که با او این حرف را تمام کنم؛ دلم را به خاطر آرامش و زیباییاش خراب کرده است.
هوش مصنوعی: سرم را بر پای او گذاشتم و مثل آدمهای مستان، حالت سرم به قدری شگفتانگیز شد که در نهایت به یک سرانجام خاص رسیدم.
هوش مصنوعی: او سرم را در آغوش گرفت و با مهربانی و نوازش، عشق غریب و هدیهای بینظیر را به من تقدیم کرد.
هوش مصنوعی: سپس با دقت به افراد حاضر میگفت که چنین پرندهای با این نوع دام مناسب نیست.
هوش مصنوعی: به باغ برو و صدای خوش بلبل را بشنو، در قفس نباش و از کنار بام دوری کن.
هوش مصنوعی: من از سخن گفتن دست کشیدم و دیگر غزل نمیگویم، مگر اینکه مانند کسی که در دوزخ گرفتار است، دچار احساساتی عمیق و سوزان شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه باک دارد عاشق ز ننگ و بدنامی
که عشق سلطنت است و کمال و خودکامی
پلنگ عشق چه ترسد ز رنگ و بوی جهان
نهنگ فقر چه ترسد ز دوزخ آشامی
چگونه باشد عاشق ز مستی آن می
[...]
نه از ره ست که گوییم کبک خوش گامی
که کبک قهقهه بر خود زند چو بخرامی
ز شرم سر به گریبان فرو برد غنچه
اگر به باغ روی، کان چنان گل اندامی
چو ذره زیر و زبر می شوند مشتاقان
[...]
اگر بروی ترش کار فقر راست شدی
کدوی سرکه بدی با یزید بسطامی
و گر بخرقه ازرق تمام گشتی کار
تغار نیل بدی شیخ احمد جامی
و گر برقص کسی شهره و علم بودی
[...]
گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی
که آفتاب بلندی چو بر کناره ی بامی
کنون تو سرو خرامان بگاه جلوه ی طاوس
هزار بار سبق برده ئی بکبک خرامی
گرم قبول کنی همچو بندگان بارادت
[...]
چو گل به لطف نو زد ان نازک اندامی
درید پیرهن نیکوئی به بد نامی
دلم به شام سر زلف توست و میترسم
که باز بشکنی این آبگینه شامی
یکی که میبرد آرام دل به شیوه چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.