نه از ره ست که گوییم کبک خوش گامی
که کبک قهقهه بر خود زند چو بخرامی
ز شرم سر به گریبان فرو برد غنچه
اگر به باغ روی، کان چنان گل اندامی
چو ذره زیر و زبر می شوند مشتاقان
در آن زمان که چو خورشید بر سر بامی
اگر تویی به سرانجام بد ز من خرسند
کدام حال مرا به ز بد سرانجامی؟
به سینه می گذری هر دمی و می سوزی
که آتشی تو، به خاشاک در نیارامی
نگشت سیر ز طوفان آتش شوقت
دلم که بود گوارانش دوزخ آشامی
کسی که لاف زد از سوز عشق شمع وشان
اگر کم است ز پروانه ای، زهی خامی
چرا کشد ز گریبان عشق سر آن کو
نکرده پاره یکی پیرهن به بدنامی
بباز بهر هوس جان به کام دل، خسرو
که هست مر همه را مردنی به ناکامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد ناشی از عشق میپردازد. شاعر به زیبایی و شکوه کبک و گلها اشاره میکند و از شرم غنچه در حضور زیبایی گل پرده برمیدارد. او به شیدایی و دلتنگی عاشقان در برابر تابش خورشید اشاره میکند و از سوزش درون خود میگوید که همچون آتش در دلش شعلهور است. شاعر بهخصوص به عشق و فداکاری اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی با درد و رنج همراه است و کسی که ادعای عشق میکند باید در عمل با آن موافق باشد. در نهایت، او به ناکامی و مرگ ناشی از هوس و عشق ناکام نیز اشاره دارد و از لزوم حقیقت و صداقت در عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما دربارهی کبکی صحبت نمیکنیم که فقط به خاطر زیبایی اش در حرکت و قدم زدنش، ما را شگفتزده کند. بلکه این کبک به قدری شاداب و سرزنده است که میخندد و شادی خود را با صداهای خوش و خندهی بلند به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: غنچه وقتی به باغ میآید، از شرم سرش را پایین میبرد، چون زیبایی او مانند زیبایی یک گل است.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید بر بام میتابد، افراد مشتاق و دوستدار در زیر و بم زندگی دچار تغییر و تحول میشوند.
هوش مصنوعی: اگر تو به نتیجهای ناخوشایند برسی و من از این موضوع خوشحال باشم، حال من از بدی نتیجهگیری چه تفاوتی با بدی خود نتیجهگیری دارد؟
هوش مصنوعی: هر لحظه به قلبم نزدیک میشوی و در آن میسوزی، چون آتشی که آرام نمیگیرد و نمیگذارد خاکستر شود.
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت تأثیر آتش شوق تو قرار دارد و این احساس باعث شده که حتی آتش دوزخ هم برایم جذاب و گوارا به نظر برسد.
هوش مصنوعی: کسی که از آتش عشق میگوید، اگر شمعی وجود نداشته باشد، این نشاندهندهی ناتوانی اوست؛ زیرا پروانه به خاطر وجود شمع به دور آن میچرخد، و اگر شمعی نباشد، پروانه هم بیمعناست. این نشان میدهد که او هنوز به درک عمیق عشق نرسیده است.
هوش مصنوعی: چرا عشق خود را از کسی که هیچگاه در زندگیاش رفتار بدی نداشته، جدا کند و به او بیاحترامی کند؟
هوش مصنوعی: به خاطر هوس و آرزوها، جان را به خطر میاندازم، اما آیا خسرو (رهبر) میداند که همه ما در نهایت باید با ناکامی و مرگ روبرو شویم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بامداد درآورد دلبرم جامی
به ناشتاب چشانید خام را خامی
نه بادهاش ز عصیر و نه جام او ز زجاج
نه نقل او چو خسیسان به قند و بادامی
به باد باده مرا داد همچو که بر باد
[...]
گل آمد و همه در باغ با می و جامی
من و خرابه هجر و غم گل اندامی
هوای دیدن گل شد، روا مدار، ای دوست
که بی رخت گذرانم چنین خوش ایامی
ز جام خویش فرو ریز جرعه ای به سرم
[...]
اگر بروی ترش کار فقر راست شدی
کدوی سرکه بدی با یزید بسطامی
و گر بخرقه ازرق تمام گشتی کار
تغار نیل بدی شیخ احمد جامی
و گر برقص کسی شهره و علم بودی
[...]
گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی
که آفتاب بلندی چو بر کناره ی بامی
کنون تو سرو خرامان بگاه جلوه ی طاوس
هزار بار سبق برده ئی بکبک خرامی
گرم قبول کنی همچو بندگان بارادت
[...]
چو گل به لطف نو زد ان نازک اندامی
درید پیرهن نیکوئی به بد نامی
دلم به شام سر زلف توست و میترسم
که باز بشکنی این آبگینه شامی
یکی که میبرد آرام دل به شیوه چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.