گنجور

 
مولانا

ای نای خوش نوای که دلدار و دلخوشی

دم می‌دهی تو گرم و دم سرد می‌کشی

خالی است اندرون تو از بند لاجرم

خالی کننده دل و جان مشوشی

نقشی کنی به صورت معشوق هر کسی

هر چند امیی تو به معنی منقشی

ای صورت حقایق کل در چه پرده‌ای

سر برزن از میانه نی چون شکروشی

نه چشم گشته‌ای تو و ده گوش گشته جان

دردم به شش جهت که تو دمساز هر ششی

ای نای سربریده بگو سر بی‌زبان

خوش می‌چشان ز حلق از آن دم که می‌چشی

آتش فتاد در نی و عالم گرفت دود

زیرا ندای عشق ز نی هست آتشی

بنواز سر لیلی و مجنون ز عشق خویش

دل را چه لذتی تو و جان را چه مفرشی

بویی است در دم تو ز تبریز لاجرم

بس دل که می‌ربایی از حسن و از کشی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حمیدالدین بلخی

از غایت تنزه و خوبی و دلکشی

پنداشتم که جنت عدنست از خوشی

در سر کشیده شاخ شجرهای اوحلل

در بر گرفته خاک چمن های او وشی

بر گلبنان گنبد اخضر نهاد او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
اثیر اخسیکتی

ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی

نقشی کجا چو قامت آن دلربا کشی

بر فرق خاک تیره در دست آب پاک

ز آنروی آبدار گل لعل آتشی

زلفی چنانک، شام سر آسیمه بر شفق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
خواجوی کرمانی

گر بفریب می کشی ور بعتاب می کشی

دل بتو می کشد مرا زانک لطیف و دلکشی

آب حیات می برد لعل لب چو آتشت

واب نبات می چکد زان لب لعل آتشی

حاصل من ز خطّ تو نیست بجز سیه رخی

[...]

حسین خوارزمی

حیف آیدم که چون تو نگار پریوشی

گردد ندیم و همنفس دیو ناخوشی

تا عالمی نسوزد از این آه آتشین

از خون دیده میزنم آبی بآتشی

عشاق را بقامت تو دل همی کشد

[...]

جامی

با هر که غیر ماست چو شیر و شکر خوشی

با ما چه موجب است که چون آب و آتشی

ما همچو آب در قدمت سر نهاده ایم

ای سرو سرفراز سر از ما چه می کشی

می گفت شانه با سر زلفت که از چه رو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه