فارغم گر گشت دل آوارهای
از جهان تا کم بود غمخوارهای
آفتاب عشق تو تابنده باد
تا بریزد هر کجا استارهای
آفتابی کو به کوه طور تافت
پاره گشت و لعل شد هر پارهای
تابشش بر چادر مریم رسید
طفل گویا گشت در گهوارهای
هر کی او منکر شود خورشید را
کور اصلی را نباشد چارهای
چون عصای عشق او بر دل بزد
صد هزاران چشمه بین از خارهای
چشم بد گرچه که آن چشم من است
دور بادا از چنین رخسارهای
صد دکان مکر در بازار عشق
این چنین در بست از مکارهای
شمس تبریزی به پیش چشم تو
حلقه حلقه هر کجا سحارهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من کهام یک بندهٔ بیچارهای
از مقام جان و تن آوارهای
پیش خویشان باش چون آوارهای
بر مه کامل زن ار مه پارهای
من کیام؟ سرگشتهای، بیچارهای
دردمندی، خستهای، آوارهای
دل ز من بربود و پنهان کرد رو
شوخ چشمی، فتنهای، عیّارهای
همچو گل بنشسته بر خار فراق
[...]
من کیم؟ سرگشته بیچاره ای
در بیابان فنا آواره ای
قهرمانی پر دلی خونخوارهای
تا که سازد در مصافش چارهای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.