برسید لک لک جان که بهار شد کجایی
بشکفت جمله عالم گل و برگ جان فزایی
رخ یوسفان ببینی که ز چاه سر برآرد
همه گلرخان ببینی که کنند خودنمایی
ثمرات دل شکسته به درون خاک بسته
بگشاده دیده دیده ز بلای دی رهایی
خضر و سمن چو رندان بشکستهاند زندان
گل و لاله شاد و خندان ز سعادت عطایی
همه مریمان کامل همه بکر و گشته حامل
بنموده عارفان دل به جناب کبریایی
چو شکوفه کرد به بستان ز ره دهن چو مستان
تو نصیب خویش بستان ز زمانه گر ز مایی
به مثال گربه هر یک به دهان گرفته کودک
سوی مادران گلشن به نظاره چون نیایی
بنگر به مرغ خوش پر چو خطیب فوق منبر
به ثنا و حمد داور بگرفته خوش نوایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به استقبال بهار و زیباییهای آن پرداخته شده است. شاعر از لک لک میخواهد که بیاید و بهار را جشن بگیرد. در این فصل همه گلها شکوفا شده و دنیا زنده و شاداب است. شاعر به ظهور زیباییها و عشق و امید اشاره میکند و نشان میدهد که سرانجام پس از سختیها و بلایای گذشته، زندگی دوباره شکوفا شده و دلها شاداب گشتهاند. همچنین، به تمثیلهای زیبا از مخلوقات دیگر و حال و هوای خوش بهار پرداخته و از افراد میخواهد که از این نعمت بهرهمند شوند. در کل، شعر روحیه شادابی و عشق به زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: لک لک عزیزم، بهار فرارسیده است، تو کجایی؟ همهجا پر از گل و درختان سرسبز شده و زندگی دوباره آغاز شده است.
هوش مصنوعی: اگر روزی چهره یوسف را ببینی که از چاه بیرون میآید، همه دختران زیبا را خواهی دید که خود را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: میوههای دل شکسته در دل زمین رشد کرده و باز شدهاند، و چشمان دل از بلای دیروز رهایی یافتهاند.
هوش مصنوعی: خضر و سمن با هم شاد و خوشحال شدهاند و مانند رندان آزاد هستند. گل و لاله نیز خوشحال و رو به جلو هستند که این نشاندهندهی خوشبختی و نعمت است.
هوش مصنوعی: تمام مخلوقات کامل هستند و همگی پاک و بیعیباند، در حالی که عارفان دلشان را به پروردگار بزرگ تسلیم کردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که باغ شکوفه میزند، مانند دهنی که پر از شادی و نشاط است، تو باید سهم خود را از زندگی بستانی. اگر از ما هستی، به درستی از زمانه خود بهره ببر.
هوش مصنوعی: هرکدام از ما مانند گربهای هستیم که دقت و توجهی خاص به آنچه در اطرافش میگذرد داریم؛ در حالی که بچهها به سمت مادرانشان میروند و زیباییهای زندگی را مشاهده میکنند. اگر تو هم بیایی، همه چیز متفاوتتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: به پرنده زیبا که مانند سخنگویان بر فراز منبر ایستاده و با صدای دلنشینش به ستایش و حمد خداوند مشغول است، نگاه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی
که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی
پسرا، می مغانه دهی ار حریف مایی
که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی
قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم
[...]
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی
شکر وفا بکاری سر روح را بخاری
[...]
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
[...]
نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی
بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی
به وصال وعده کردی و دلی که بود ما را
به امید در تو بستیم و دری نمیگشایی
به سرت که تا به رویت نظری ربوده کردم
[...]
دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی
بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟
بگشا نقاب و آن رو بنما بما،که ما را
بلب آمدست جانها ز مرارت جدایی
بنماند جانم از درد و بماند تاا قیامت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.