تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی
دو جهان به هم برآید چو جمال خود نمایی
تو شراب و ما سبویی تو چو آب و ما چو جویی
نه مکان تو را نه سویی و همه به سوی مایی
به تو دل چگونه پوید نظرم چگونه جوید
که سخن چگونه پرسد ز دهان که تو کجایی
تو به گوش دل چه گفتی که به خندهاش شکفتی
به دهان نی چه دادی که گرفت قندخایی
تو به می چه جوش دادی به عسل چه نوش دادی
به خرد چه هوش دادی که کند بلندرایی
ز تو خاکها منقش دل خاکیان مشوش
ز تو ناخوشی شده خوش که خوشی و خوش فزایی
طرب از تو باطرب شد عجب از تو بوالعجب شد
کرم از تو نوش لب شد که کریم و پرعطایی
دل خسته را تو جویی ز حوادثش تو شویی
سخنی به درد گویی که همو کند دوایی
ز تو است ابر گریان ز تو است برق خندان
ز تو خود هزار چندان که تو معدن وفایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی شخصی اشاره دارد که جذاب و دلرباست. شاعر در وصف این عشق میگوید که همه چیز به او وابسته است؛ او مانند شراب و دیگران مانند سبویی است که او را در بر دارد. ارتباطی عمیق بین دل و عشق وجود دارد و شاعر از قدرت عشق در بهبود و تسکین آلام سخن میگوید. زیبایی و رحمت او باعث خوشحالی و شادی جهان شده و به همه چیز جان دوباره میبخشد. به طور کلی، این شعر از تاثیر عشق بر زندگی و روح انسانها و از ارتباط عمیق میان عاشق و معشوق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: تو از عشق خود نپرس که چقدر زیبا و جذابی؛ وقتی زیباییات را نشان میدهی، دو جهان به هم میآیند.
هوش مصنوعی: تو مانند شراب هستی و ما مانند ظرفی که تو را در خود جا دادهایم، تو مانند آب هستی و ما مانند جویی که تو در آن جاری هستی. نه جایی برای تو در نظر گرفتهایم و نه راهی، و همه چیز به سمت ما معطوف شده است.
هوش مصنوعی: دل من چگونه میتواند به تو بگراید و نظرم به دنبالت بیفتد، وقتی که سخن چگونه میتواند از دهان بپرسد که تو کجا هستی؟
هوش مصنوعی: تو چه چیزی به دل گفتی که باعث شد بخندد و خوشحال شود، و چه کلامی به او گفتی که مانند قند شیرین شد؟
هوش مصنوعی: تو چطور به شراب طعمی دادی و به عسل چه شیرینی بخشیدی و به عقل و شعور چه هوش و درایت آموختی که میتواند کارهای بزرگ و بلندی را انجام دهد.
هوش مصنوعی: خاکیان به وجود تو نقش و نگار پیدا کردهاند و در دل آنها بیقراری وجود دارد. از تو، ناخوشی به خوشی تبدیل شده و خوشی و شادی در حال افزایش است.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی از وجود تو بیشتر شده است، عجیب است که چگونه تو اینقدر شگفتانگیز هستی. مهربانی و لطف تو باعث شده است که لبهای ما شیرین و خوشمزه شود، زیرا تو فردی با کرامت و بخشنده هستی.
هوش مصنوعی: اگر دل خستهای داری، باید از مشکلاتش بگویی. باید سخنی بر زبان بیاوری که بتواند به آن دل آرامش بدهد و شاید درمانی برای دردهایش باشد.
هوش مصنوعی: از توست که ابرها میبارند و آسمان با برق خندان روشن میشود. تو خود به تنهایی دو برابر این زیباییها را در وجودت داری، زیرا تو منبع وفا و صداقت هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی
که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی
پسرا، می مغانه دهی ار حریف مایی
که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی
قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم
[...]
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی
شکر وفا بکاری سر روح را بخاری
[...]
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
[...]
نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی
بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی
به وصال وعده کردی و دلی که بود ما را
به امید در تو بستیم و دری نمیگشایی
به سرت که تا به رویت نظری ربوده کردم
[...]
دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی
بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟
بگشا نقاب و آن رو بنما بما،که ما را
بلب آمدست جانها ز مرارت جدایی
بنماند جانم از درد و بماند تاا قیامت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.