چو مرا ز عشق کهنه صنما به یاد دادی
دل همچو آتشم را به هزار باد دادی
چو ز هجر تو به نالم ز خدا جواب آید
که چو یوسفی خریدی به چه در مزاد دادی
دو جهان اگر درآید به دلم حقیر باشد
دل خسته را ز عشقت چه عجب گشاد دادی
تو اگر ز خار گفتی دو هزار گل شکفتی
تو اگر چه تلخ گفتی همگی مراد دادی
تبریز شمس دین تو ز جهان جان چه داری
که دکان این جهان را تو چنین کساد دادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق قدیمی خود به محبوب سخن میگوید و احساساتش را توصیف میکند. او میگوید که عشقش آتشینی برای دلش شده و با یاد محبوب، دلش به شدت مضطرب است. او به هجران و درد جدایی از محبوب شکایت میکند و میپرسد که چگونه میتواند در چنین حالتی به زندگی ادامه دهد. شاعر بیان میکند که حتی اگر همه چیز در جهان به او داده شود، عشق محبوبش برایش ارزش بیشتری دارد. همچنین، او اشاره میکند که اگرچه محبت محبوب ممکن است تلخ باشد، اما تمامی آرزوهایش را برآورده کرده است. در نهایت، شاعر با یک اشاره فلسفی به چگونگی اداره جهان و کسادی آن توسط محبوبش میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو مرا به یاد عشق قدیمیام انداختی، دلم مانند آتش شده و تو آن را به هزاران وزش باد سپردی.
هوش مصنوعی: وقتی از دوری تو فریاد میزنم، خدا به من پاسخی میدهد. مانند داستان یوسف که او را خریدند، میپرسم که به چه بهایی چنین حقیقتی را به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: اگر دو جهان هم به دل من بیاید، برایم ناچیز است. دل شکستهای را به خاطر عشق تو چه عجب که باز کردی.
هوش مصنوعی: اگر از خارها صحبت کردی، هزاران گل را شکوفا کردی. حتی اگر سخنانت تلخ باشد، در نهایت همه را به هدف و مقصود رساندی.
هوش مصنوعی: ای شمس دین تبریز، چه چیز از جان و دنیا داری که باعث شدهای این بازار دنیا اینچنین به رکود بیفتد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.