گنجور

 
مولانا

می‌آید سنجق بهاری

لشکرکش شور و بی‌قراری

گلزار نقاب می‌گشاید

بلبل بگرفت باز زاری

بر کف بنهاده لاله جامی

کای نرگس مست بر چه کاری

امروز بنفشه در رکوع است

می‌جوید از خدای یاری

سرها ز مغاره کرده بیرون

آن لاله رخان کوهساری

یا رب که که را همی‌فریبند

خوش می‌نگرند در شکاری

منگر به سمن به چشم خردی

منگر به چمن به چشم خواری

زیرا به مسافران عزت

گر خوار نظر کنی نیاری

بشنو ز زبان سبز هر برگ

کز عیب بروید آنچ کاری

گشته‌ست زبان گاو ناطق

در حمد و ثنا و شکر آری

عذرت نبود ز یأس از آن کو

بخشد به کلوخ خوش عذاری

بابرگ شد آن کلوخ جان یافت

در شکر نمود جان سپاری

صد میوه چو شیشه‌های شربت

هر یک مزه‌ای به خوشگواری

بعضی چو شکر اگر شکوری

بعضی ترشند اگر خماری

خاموش نشین و مستمع باش

نی واعظ خلق شو نه قاری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

با نصرت و فتح و بختیاری

با دولت و عز و کامگاری

سلطان ملک ارسلان مسعود

بنشست به تخت شهریاری

دولت کردش به ملک نصرت

[...]

سنایی

انصاف بده که نیک یاری

زو هیچ مگو که خوش نگاری

در رود زدن شکر سماعی

در گوی زدن شکر سواری

مه جبهت و آفتاب رویی

[...]

انوری

ما را تو به هر صفت که داری

دل گم نکند ز دوستداری

هردم به وفا یکی هزارم

گرچه به جفا یکی هزاری

هیچت غم هیچ‌کس ندارد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
جمال‌الدین عبدالرزاق

روح الله با تو خرسواری

روح القدست رکاب داری

از مطبخ تو سپهر، دودی

وز موکب تو زمین، غباری

در شرح رموز غیب گویت

[...]

خاقانی

تا بیش دلم خراب داری

دل بیش کند ز جان‌سپاری

ای کار مرا به دولت تو

افتاد قرار بی‌قراری

دل خوش کردم چنین که دانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه