گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

چون سوی برادری بپویی

باید که نخست رو بشویی

در سر ز خمارت ار صداعی است

تصدیع برادران نجویی

یا بوی بغل ز خود برانی

یا ترک کنار دوست گویی

در سور مهی بنفشه مویی

کی شرط بود که تو بمویی

بی دام اگرت شکار باید

می‌دانک چو من محال جویی

ور گوش تو گرم شد ز مستی

صوفی سماع و های و هویی

ور هوش تو بی‌خبر شد از گوش

یک توی نه‌ای هزارتویی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

ای روی تو آیت نکویی

حسن تو کمال خوبرویی

راتب شده عالم کهن را

هردم ز تو فتنه‌ای به نویی

معروف لبت به تنگ‌باری

[...]

مجیرالدین بیلقانی

جانا همه آیت نکویی

در شأن تو آمده ست گویی

یک گل چو رخت به دست ناید

گر در چمن جهان بجویی

عطار

چون روی بود بدان نکویی

نازش برود به هرچه گویی

رویی که ز شرم او درافتاد

خورشید فلک به زرد رویی

چون در خور او نمی‌توان شد

[...]

اثیر اخسیکتی

من تنگدل و تو تنگ خوئی

من خوب سخن، تو خوبروئی

با من بکن آن که لطف یزدان

با روی تو کرد، از نکوئی

برتنگ دلی من به بخشای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه