گنجور

 
اثیر اخسیکتی

من تنگدل و تو تنگ خوئی

من خوب سخن، تو خوبروئی

با من بکن آن که لطف یزدان

با روی تو کرد، از نکوئی

برتنگ دلی من به بخشای

کز، دل همه گرد غم بشوئی

آخر بکنار من رسی باز

چون گرد همه اثیر پوئی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode