ای صورت روحانی امروز چه آوردی
آورد نمیدانم دانم که مرا بردی
ای گلشن نیکویی امروز چه خوش بویی
بر شاخ کی خندیدی در باغ کی پروردی
امروز عجب چیزی میافتی و میخیزی
در باغ کی خندیدی وز دست کی میخوردی
آن طبع زرافشانی و آن همت سلطانی
پیران و جوانان را آموخت جوامردی
بگذر ز جوامردی کان هم ز دوی خیزد
در وحدت همدردی درکش قدح دردی
هم همره و همدردی هم جمعی و هم فردی
هم عاشق و معشوقی هم سرخی و هم زردی
با این همه در مجلس بنشین و میا با من
ترسم که میان ره بگریزی و برگردی
ور ز آنک همیآیی با خویش مبر دل را
کز دل دودلی خیزد گه گرمی و گه سردی



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف زیباییهای روحانی و دنیوی میپردازد. شاعر از صورت روحانی میپرسد که چه چیزهایی به ارمغان آورده و به زیبایی باغ و گلشن اشاره میکند. او به نکات عمیقتری همچون همدردی و اتحاد میان افراد میپردازد و از تنوع در عشق و احساسات صحبت میکند. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که در مجلس بماند و ترس از جدایی و دودلی را بیان میکند. به طور کلی، شعر به موضوعات عشق، زیبایی، و اتحاد در دلها میپردازد.
هوش مصنوعی: ای چهرهی ملکوتی، امروز چه چیزی به همراه آوردی؟ نمیدانم. اما میدانم که مرا از خود بیخود کردهای.
هوش مصنوعی: ای گلستان زیبا، امروز چه بویی خوش از خود پخش کردهای؟ بر شاخههای کدام درخت خندیدهای و در باغ چه زمانی رشد کردهای؟
هوش مصنوعی: امروز واقعا چیز عجیب و جالبی میگذرد، تو در باغ چه لحظات خوشی را تجربه میکنی و از چه چیزی ناراحت هستی؟
هوش مصنوعی: این خصوصیات زیبا و ارادهی سلطنتی به پیران و جوانان یاد داد که چگونه مردانگی و جوانمردی را بیاموزند.
هوش مصنوعی: از اصول جوانمردی بگذر، زیرا این صفات از دوگانگی برمیخیزند. در اتحاد با دیگران، همدردی را درک کن و نوشیدنی تلخ درد را در دست بگیر.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر تضادها و هماهنگیهای میان احساسات و روابط انسانی است. به این معنا که انسانها در عین تنوع و تفاوتهای خود، هم میتوانند با هم همدرد و همدم باشند و هم در عشق و علاقه به یکدیگر نزدیک شوند. همچنین، این تفاوتها میتوانند نمادهایی از احساسات گوناگون، مانند شادی و اندوه، در زندگی انسانها باشند. در نهایت، اشاره به این دارد که در زندگی، هر دو جنبه فردی و جمعی وجود دارد و همه این احساسات در کنار یکدیگر شکل میگیرند.
هوش مصنوعی: با این حال در جمع بمان و از من دور نشو، چون ترس دارم که در میانهی راه، بیخبر برگردی و به طور ناگهانی غیبت کنی.
هوش مصنوعی: اگر با خودت به جایی میروی، دل را همراه خود نبر؛ زیرا دل از تردید به وجود میآید و گاهی احساس گرمی و گاهی سردی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آورد طبیب جان یک طبله ره آوردی
گر پیر خرف باشی تو خوب و جوان گردی
تن را بدهد هستی جان را بدهد مستی
از دل ببرد سستی وز رخ ببرد زردی
آن طبله عیسی بد میراث طبیبان شد
[...]
بیکار دلی باشد کو را نبود دردی
کاهل فرسی باشد کز وی نجهد گردی
دردی که ز عشق آید، جانم به فدای آن
خود جان نبود شیرین بی ذوق چنان دردی
از گردش چشمت هست آواردگی دلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.