گنجور

 
مولانا

ای بود تو از کی نی وی ملک تو تا کی نی

عشق تو و جان من جز آتش و جز نی نی

بر کشته دیت باشد ای شادی این کشته

صد کشته هو دیدم امکان یکی هی نی

ای دیده عجایب‌ها بنگر که عجب این است

معشوق بر عاشق با وی نی و بی‌وی نی

امروز به بستان آ در حلقه مستان آ

مستان خرف از مستی آن جا قدح و می نی

مستند نه از ساغر بنگر به شتر بنگر

برخوان افلا ینظر معنیش بر این پی نی

در مؤمن و در کافر بنگر تو به چشم سر

جز نعره یا رب نی جز ناله یا حی نی

آن جا که همی‌پویی زان است کز او سیری

زان جا که گریزانی جز لطف پیاپی نی

از ابجد اندیشه یا رب تو بشو لوحم

در مکتب درویشان خود ابجد و حطی نی

شمس الحق تبریزی آن جا که تو پیروزی

از تابش خورشیدت هرگز خطری دی نی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی

شاهان ز هوای تو در خرقه دلقینی

بر خوان تو استاده هر گوشه سلیمانی

وز غایت مستی تو همکاسه مسکینی

بس جان گزین بوده سلطان یقین بوده

[...]

سعدی

روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی

گفت ار نظری داری ما را به از این بینی

خورشید و گلت خوانم هم ترک ادب باشد

چرخ مه و خورشیدی باغ گل و نسرینی

حاجت به نگاریدن نبود رخ زیبا را

[...]

حکیم نزاری

ای زندگیِ جان ها الّا به تو جان حی نی

این جا که منم آری آن جا شی و لا شی نی

صاحب نظران گرچه بی دیده ترا دیدند

اعما چو نمی بیند افتد به سرِ پی نی

عارف نبود هرگز در زاویه بنشسته

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه