گوش من منتظر پیام تو را
جان به جان جسته یک سلام تو را
در دلم خون شوق میجوشد
منتظر بوی جوش جام تو را
ای ز شیرینی و دلاویزی
دانه حاجت نبوده دام تو را
کرده شاهان نثار تاج و کمر
مر قبای کمین غلام تو را
ز اول عشق من گمان بردم
که تصور کنم ختام تو را
سلسلهام کن به پای اشتر بند
من طمع کی کنم سنام تو را
آنک شیری ز لطف تو خوردهست
مرگ بیند یقین فطام تو را
به حق آن زبان کاشف غیب
که به گوشم رسان پیام تو را
به حق آن سرای دولتبخش
بنمایم ز دور بام تو را
گر سر از سجده تو سود کند
چه زیانست لطف عام تو را؟
شمس تبریز این دل آشفته
بر جگر بسته است نام تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بنهم در کنار کام تو را
دور دارم ز عار نام تو را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.