لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
مولانا

صنما از آنچ خوردی بهل اندکی به ما ده

غم تو به توی ما را تو به جرعه‌ای صفا ده

که غم تو خورد ما را چه خراب کرد ما را

به شراب شادی افزا غم و غصه را سزا ده

ز شراب آسمانی که خدا دهد نهانی

بنهان ز دست خصمان تو به دست آشنا ده

بنشان تو جنگ‌ها را بنواز چنگ‌ها را

ز عراق و از سپاهان تو به چنگ ما نوا ده

سر خم چو برگشایی دو هزار مست تشنه

قدح و کدو بیارند که مرا ده و مرا ده

صنما ببین خزان را بنگر برهنگان را

ز شراب همچو اطلس به برهنگان قبا ده

به نظاره جوانان بنشسته‌اند پیران

به می جوان تازه دو سه پیر را عصا ده

به صلاح دین به زاری برسی که شهریاری

ملک و شراب داری ز شراب جان عطا ده

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۳۷۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
یغمای جندقی

مکن ای فقیه منعم ز حدیث جام و باده

که حرام کرده می را برو ای حلال زاده

زگشاد و بست اختر شبی آن بود که بینم

در خانقاه بسته، سر جام می گشاده

به رهی که نعل ریزد ز تحیر اولین پی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه