صنما از آنچ خوردی بهل اندکی به ما ده
غم تو به توی ما را تو به جرعهای صفا ده
که غم تو خورد ما را چه خراب کرد ما را
به شراب شادی افزا غم و غصه را سزا ده
ز شراب آسمانی که خدا دهد نهانی
بنهان ز دست خصمان تو به دست آشنا ده
بنشان تو جنگها را بنواز چنگها را
ز عراق و از سپاهان تو به چنگ ما نوا ده
سر خم چو برگشایی دو هزار مست تشنه
قدح و کدو بیارند که مرا ده و مرا ده
صنما ببین خزان را بنگر برهنگان را
ز شراب همچو اطلس به برهنگان قبا ده
به نظاره جوانان بنشستهاند پیران
به می جوان تازه دو سه پیر را عصا ده
به صلاح دین به زاری برسی که شهریاری
ملک و شراب داری ز شراب جان عطا ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن ای فقیه منعم ز حدیث جام و باده
که حرام کرده می را برو ای حلال زاده
زگشاد و بست اختر شبی آن بود که بینم
در خانقاه بسته، سر جام می گشاده
به رهی که نعل ریزد ز تحیر اولین پی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.