آمد خیال آن رخ چون گلستان تو
و آورد قصههای شکر از لبان تو
گفتم بدو چه باخبری از ضمیر جان
جان و جهان چه بیخبرند از جهان تو
آخر چه بودهای و چه بودهست اصل تو
آخر چه گوهری و چه بودهست کان تو
دلاله عشق بود و مرا سوی تو کشید
اول غلام عشقم و آن گاه آن تو
بنهاد دست بر دل پرخون که آن کیست
هر چند شرم بود بگفتم کز آن تو
بر چشم من فتاد ورا چشم گفت چیست
گفتم مها دو ابر تر درفشان تو
از خون به زعفران دلم دید لاله زار
گفتم که گلرخا همه نقش و نشان تو
هر جا که بوی کرد ز من بوی خویش یافت
گفتم نکو نگر که چنینم به جان تو
ای شمس دین مفخر تبریز جان ماست
در حلقه وفا بر دردی کشان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد و از عشق و دلدادگی شاعر نسبت به او سخن میگوید. شاعر با ذکر ویژگیهای ظاهری و باطنی معشوق، احساس عمیق خود را بیان میکند و اشاره میکند که این عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، شاعر به معشوق خود، شمس دین، نگاهی خاص و عاطفی دارد و او را مظهر زیبایی و عشق میداند. همچنین، عشق او را به عنوان یک دلاله (راهنما) معرفی کرده که او را به سوی معشوق کشیده است.
هوش مصنوعی: تصور چهرهای چون گلزار تو به سرم آمد و داستانهای شیرینی را از لبهای تو به یاد آوردم.
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که آیا از درون و احساسات عمیق خود آگاهی داری؟ و جهان بیرون چقدر از دنیای تو و حال و احساساتت بیخبر است.
هوش مصنوعی: در نهایت تو چه موجودی هستی و اصل و نسب تو چه بوده است؟ در واقع، تو چه ارزش و گوهری داری و گذشتهات چگونه بوده است؟
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که به سمت تو بیفتم. ابتدا نوکر عشق بودم و بعد از آن به تو تعلق پیدا کردم.
هوش مصنوعی: دستم را بر دلم که پر از درد و خون است گذاشتم و از خودم پرسیدم آن که این حال را به من داده کیست؟ هرچند که شرم داشتم، ولی گفتم این درد از آن توست.
هوش مصنوعی: چشم او بر من افتاد و به من نگاه کرد و پرسید چه کسی است. من گفتم: او مانند دو ابر بارانی است که نوری درخشان از خود ساطع میکند.
هوش مصنوعی: از دل من که پر از درد و رنج است، به جای خوشبویی که زعفران دارد، گلهای لاله را دیدم. به خودم گفتم که زیباییهای دلربا همه نشانه و نشانی از تو هستند.
هوش مصنوعی: هر جایی که بوی عطر من به مشام میرسد، خود را به یاد میآورد. به او میگویم که نیک بنگرد، زیرا من به خاطر تو چنین هستم.
هوش مصنوعی: ای شمس دین، تو مایهی افتخار تبریز و روح ما هستی. در این گردهمایی وفاداران، تو به دردکشیدگان کمک میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست همیشه قران تو
گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو
[...]
ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو
کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو
خورشید عالمی که به هنگام بزم و رزم
گه زین و گاه تخت بود آسمان تو
گر در زمان مهدی ایمن شود جهان
[...]
ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد
تابوت شوم روی شده بوستان تو
محروم گشته از گهر عقل جان تو
[...]
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.