گنجور

 
مولانا

جانا توی کلیم و منم چون عصای تو

گه تکیه گاه خلقم و گه اژدهای تو

در دست فضل و رحمت تو یارم و عصا

ماری شوم چو افکندم اصطفای تو

ای باقی و بقای تو بی‌روز و روزگار

شد روز و روزگار من اندر وفای تو

صد روز و روزگار دگر گر دهی مرا

بادا فدای عشق و فریب و ولای تو

دل چشم گشت جمله چو چشمم به دل بگفت

بی‌کام و بی‌زبان عجب وصف‌های تو

زان دم که از تو چشم خبر برد سوی دل

دل می‌کند دعای دو چشم و دعای تو

می‌گردد آسمان همه شب با دو صد چراغ

در جست و جوی چشم خوش دلربای تو

گر کاسه بی‌نوا شد ور کیسه لاغری

صد جان و دل فزود رخ جان فزای تو

گر خانه و دکان ز هوای تو شد خراب

درتافت لاجرم به خرابم ضیای تو

ای جان اگر رضای تو غم خوردن دل است

صد دل به غم سپارم بهر رضای تو

از زخم هاون غم خود خوش مرا بکوب

زین کوفتن رسد به نظر توتیای تو

جان چیست نیم برگ ز گلزار حسن تو

دل چیست یک شکوفه ز برگ و نوای تو

خامش کنم اگر چه که گوینده من نیم

گفت آن توست و گفتن خلقان صدای تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۲۳۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو

کبکان شدند بسته به دام بلای تو

بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه

روشن کنند دیده به عز لقای تو

امیر معزی

ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو

ای اختران چرخ همه خاک پای تو

هرچند روشن‌اند و بلند آفتاب و ماه

دارند روشنی و بلندی ز رای تو

جز کردگار عالم و سلطان روزگار

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سوزنی سمرقندی

ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو

منشیندا کسی بجز از تو بجای تو

بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب

بادا ببحر لهو طرب آشنای تو

بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین

[...]

قوامی رازی

ای فخر روزگار من اندر ثنای تو

با دست عمر آنکه نجوید رضای تو

دارنده جهانی و جان آفرین خلق

منت بود که جان بدهند از برای تو

هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای بر میان چرخ کمر از وفای تو

وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو

آراستست خطبه بفرخنده نام تو

وافروختست سکه بفر و بهای تو

انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه